هفدهم مردادماه به مناسبت شهادت محمود صارمی به روز خبرنگار نامور گشته است. این روز را به قلم وران راستین و روایتگران حقیقت شادباش می گویم.
در باب جایگاه و کارکرد رسانه ها بسیار گفته شده و باورمندم که قاطبه رسانه ها در روزگار کنونی از رسالت و ماهیت خویش دور گشته و بیشتر خبرنامه اند تا رسانه و نقش روابط عمومی ها و پرتال ادارات، سازمان ها و شرکت ها را پیشه ساخته اند. بی شک بخشی از کارکرد رسانه بازتاب اخبار و رخدادها و گزارشات ادارات و سازمانها و… است اما این نباید بر سایر وجوه رسانه برتری یافته و عمده فعالیت آنها باشد. از مهمترین وظایف رسانه، آگاهی بخشی به جامعه و روشنگری است و رسانه باید حق جو و حقگو، واقع گرا و حقیقت نگار باشد. رویکرد نقادانه منصفانه که هم بیانگر کاستی ها، ضعف و ترک فعل ها و هم روایتگر نیمه پر لیوان و محاسن باشد در کمتر رسانه ای دیده می شود. رسانه های استان بوشهر در تولید محتوا و مباحث تحلیلی کم فروغند که مهمترین عامل آن نداشتن خبرنگاران و روزنامه نگاران تخصصی است. از دیگر آفات رسانه ها وابستگی مالی و سیاسی جناحی است که سدی فراروی روایتگری حق مدارانه است. مادامی که رسانه نتواند استقلال مالی داشته باشد و در صفر تا صدِ گذرانِ اموراتِ رسانه، وابسته باشد نمی تواند اثرگذار و جریان ساز باشد و همین عامل، چشم اسفندیار رسانه هاست.
مطالبه گری؛ گمشده رسانه هاست. رسانه ای که بقا و پایداری اش وابستگی صرف به دستگاهها، نهادها و ادارات و شرکتها داشته باشد و خود نتواند حداقل بخشی از نیاز مالی اش را فراهم سازد بی گمان نمی تواند رسانه ای مستقل و صدای مطالبات جامعه باشد و بلندگوی ارگان هایی که تأمین مالی می شود خواهد بود. در اینکه بخشی از منابع مالی رسانه ها از جذب آگهی، تبلیغات و رپرتاژ است تردیدی نیست اما حیات و ممات رسانه را به آن پیوند زدن یعنی مرگ رسانه هرچند که برقرار باشد و منتشر شود. وانگهی همین امر در کنار تعدد رسانه ها سبب شده تا برای جذب آگهی و رپرتاژ و… رسانه ها از هویت و رسالت خویش دور گشته و حتی با بداخلاقی و زیر پا گذاشتن اصول حرفه ای گوی سبقت از همگنان ربوده و برای جذب و جلب حمایت ها، کار را به جایی رسانده که ساحت رسانه را لگدمال کرده ایم و اگر تا دیروز جایگاه رسانه و فعالیت رسانه ای ارزشمند و گران ارج بود امروز چندان پر بها و اثرگذار نیست و اگر جوالدوزی بر دیگران می زنیم رواست که کمینه بر خود سوزنی زنیم و امروز که روز خبرنگار است با خودانتقادی به پالایش خود بپردازیم و با آسیب شناسی حرفه ای و اصلاح رفتارها و نهادینه سازی همگرایی و همبستگی رسانه ای در مطالبه گری و صدای مردم بودن، جایگاه رسانه را احیا کنیم و بپذیریم که در پدیداری شرایط کنونی ما رسانه ها نیز بدلیل کژکارکردی های حرفه ای، سهیمیم.
به همین سبب امروز بسترهای فضای مجازی بر رسانه ها پیشی گرفته و مردم در بسترهایی همچون واتس آپ، اینستاگرام، تلگرام و یوتیوب و مانند آنها مطالبه گری می کنند و گروههای فضای مجازی پرچمدار میدان مطالبه گری گشته و کمتر رسانه ای صدای مطالبه گری است. شاید رویه موجود در رسانه ها برای اهالی رسانه و نهادها و ادارات و شرکتها و… مطلوب و پسندیده باشد اما برای شهروندان رضایت بخش نیست. به دیگر بیان، رسانه ها که باید حلقه واصل بین جامعه و حاکمیت و صدای شهروندان باشند، حلقه واسط کلنی های ثروت و قدرت و بلندگوی جریانات سیاسی گشته اند. رسانه نهاد آگاهی بخشی، روشنگری و مطالبه گری است نه بنگاه اقتصادی. ما اهالی رسانه باید بدانیم که زیر ذره بین نظارت مردمی هستیم و با دیده بانی رسانه ها، خط و ربط های ما را می دانند و سبب فروکاستن اعتبار اجتماعی و از دست دادن مخاطبان مان می گردد. وامداری رسانه به کانون های سیاسی سبب می شود تا با قدرت گرفتن جریان و جناح متبوعش، چشم بر حقایق و مطالبات جامعه بسته و مجیزگوی جناح پیروز و هنگام شکست، مدعی جریان رقیب باشد و از کاه کوهی بسازد و آتش بر خرمن کاه زند و بهر دستمالی قیصریه به آتش کشد و این سیر چپ و راست شدن دولتها و در پی آن فراز و فرودهای رسانه ها و بازی در زمین سیاست، سرخوردگی و نومیدی شهروندان از رسانه را رقم زند. رسانه ای که بلندگوی جریانات سیاسی است باید همانگونه که حمایت می کند خود نخستین مطالبه گر جریان سیاسی متبوع اش باشد نه صرفا هنگام کارزارهای سیاسی، چالش ها و معضلات جامعه را فریادگر باشند و فردای آن مردم و مطالبات شان را فراموش و توجیه گر مشکلات و پوشاننده ناکارآمدی ها باشد.
از دیگر آفت های رسانه ای اینکه همواره در بدنه ادارات، سازمانها و نهادها و… سوداگران ریاست با تخریب مدیریت وقت در پی حذف وی و تصرف جایگاهش، بهترین وسیله را رسانه ها می دانند و با بروز اسناد و آمار و اطلاعاتی ناشی از تقصیر یا قصور مدیر به رسانه ها، ما نیز آسیمه سر ماجرا را رسانه ای کرده و هرچند با ظاهری به حق اما ناخواسته در زمین نا حق بازی کرده و فراتر از آن گاهی برای تخریب و تخطئه فرد یا گروهی، معامله کرده و سخن چینانه آتش افروز آوردگاهی هستیم که هیچ سودی برای جامعه ندارد. این بدان معنا نیست که بر حقیقت ها چشم ببندیم بلکه بر مبنای این اصل اخلاقی که:
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
زمان شناسی و جریان شناسی سیاسی اجتماعی و شناخت گعده های ثروت و قدرت برای رسانه از مهمترین برگ های برنده است تا مبادا در دام گرفتار شوند.
رسانه باید با جریان سازی سبب توسعه اعتلای جامعه گردد. در همین استان بوشهر که پایتخت انرژی، قطب اقتصاد، حدود ۷٠٠ کیلومتر ساحل، نیروگاه اتمی، پایانه های صادرات نفتی و… و از همه مهمتر نیروی انسانی برجسته و کارآمد، چرا همواره باید واژه «محروم» بر تارک نام استان باشد؟ چرا باید تشنه کام بر لب دریا نشسته باشیم؟ چرا با وجود دشتهای ممنوعه همچنان باید قطب کشاورزی خارج از فصل با محصولات پر آب بر باشیم؟ چرا باید جوانان تحصیلکرده این استان در پشت فنس ها در حسرت داشتن شغل، تماشاگر شاغلان غیر بومی باشند؟ چرا صنعتی که ارمغانش برای استان، آلایندگی و بیماری و چالش های زیست محیطی است باید با نگاه کارگاهی به این استان حتی در مسئولیت های اجتماعی و پایبندی به تعهدات و قوانین هم حقوق حقه ما را پایمال کنند؟ چرا برای ورزش در استان ما به اندازه خرید یک بازیکن برای تیم پایتخت هم هزینه نشود؟ و بسیار چراهای دیگر که ما رسانه ها باید مطالبه گر می بودیم که نبودیم و نیستیم و امیدوارم زین پس مهمترین رسالت ما، گمشده مان یعنی مطالبه گری باشد.