امروزه در جهان به شدت صنعتی شده و به بهانه تامین منابع مختلف طبیعی، محیط زیست در مسیر نابودی قرار گرفته است. در این راستا تخریب منابع طبیعی، کمبود منابع و آلودگی های محیط زیستی به ویژه در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به فراوانی قابل مشاهده است. در این روند تخریب ضرورت اهمیت دادن به مبحث ” ژئوپولیتیک محیط زیستی” از هر زمان دیگری برای جهان بشری حس می شود. مبحث ژئوپولیتیک محیط زیستی دیگر یک مبحثی در سطح ملی نبوده بلکه تبدیل به مسئله ای فراملی گردیده است.اما چرا با وجود برقراری اجلاس و کنوانسیون های متعدد از دهه ۶۰ میلادی مانند پاریس( ۱۹۶۸)، اجلاس استکلهم ( ۱۹۷۲)، برانت لند (۱۹۸۷)، نشست زمین ریودوژانیرو( ۱۹۹۲)، اجلاس لندن ، پاریس و شرم الشیخ و غیره تاکنون جامعه جهانی نتوانسته به یک چهارچوب جهانی برای کنترل تخریب های محیط زیستی برسد؟ آیا در عرض یکصد سال اخیر وجود بیش از ۷۰ موافقتنامه چند جانبه بین دولتها با هدف حفاظت از محیط زیست منعقد نگردیده است؟ پس چرا متوسط وضعیت محیط زیست جهان امروز وضعیتی مطلوب نیست؟ آیا بشر می تواند ادعا نماید ضمن کنترل بر منابع طبیعی حافظ خوبی نیز بر محیط زیست اطراف خود باشد؟ آیا می توان اصل وجود پارادوکس بین استفاده از منابع و حفاظت بر آنها را قبول و یا انکار نمود؟ در این میانه بی تردید کشورهای توسعه نیافته ای چون کشور ما الیت سیاسی، بوروکرات و اقتصادی خود از پیشگامان نابودی منابع و ارکان محیط زیست چون آب، خاک و هوا هستند. هرگز نباید تصور نمود که ژئوپولیتک محیط زیستی مفهومی فقط فیمابین ما و کشورهای همجوار ما است بلکه در قلمرو داخلی کشورمان هر روزه شاهد درگیری های پنهان، نیمه پنهان و آشکار قومی، محلی و استانی برای مالکیت برمنابع طبیعی هستیم. در چنین فضایی آیا صحبت از “اکولوژی و توسعه پایدار” معنایی دارد؟کاهش روزافزون منابع آب شیرین در سطح ملی و فراملی فقط بخشی از این پازل تراژیک است . آیا آب را می توان یک عامل تعیین کننده در روابط بین المللی دانست و آیا روابط سیاسی بین کشورها را می تواند ورای روابط اقتصادی و سیاسی تحت الشعاع قرار بدهد؟ آیا انعقاد بیش از ۳۱۰ پیمان مشترک ویژه آب توانسته علاوه بر کنترل مصارف از نابودی مخیط زیست جلوگیری نماید؟ آیا نتایج این تعداد زیاد موافقتنامه باعث کنترل بهره برداری شده یا اینکه وضعیت بتدریج وخیم تر شده است؟ آیا می توان نقطه نظر ات منفی Homer Dixon و Robert North و Simon Dalbi در مورد درگیریهای آینده بر سر آب در سطح گسترده منطقه ای و جهانی را پذیرفت؟ آیا تاثیر و نوع الگوی اقتصاد سیاسی کشورها نمی تواند بر سرعت بخشیدن و یا کند شدن این درگیریها موثر باشند؟
همانطور که از پرسش های متعددی که در این نوشتار برمی آید دولت و سیستم های حفاظت از منابع طبیعی هر کشوری متعهد بر پاسخگویی به این پرسش ها است. متاسفانه در کشور عزیزمان ایران تاکنون ما یک برنامه مدون و علمی که حاکی از یک نقشه راه منطقی برای ژئوپولیتیک محیط زیستی و در ذیل آن هیدروپولیتک باشد سراغ ندارم. گویی این نوع مسائل را می توان با ابزار و روشهای کلاسیک و سنتی چون “کدخدا منشی” درون قلمرو ایران و بین همسایگانمان حل نمود. این نوع رویکرد تقلیل گرایانه ناظر بر این است که هرگز سیستم حکمرانی کلان محیط زیستی و به ویژه آبی کشور برنامه ای مشخص و جدی در مباحثی چون ژئوپولیتک محیط زیستی و هیدروپولیتیک ندارد.
امروزه در جهان به شدت صنعتی شده و به بهانه تامین منابع مختلف طبیعی، محیط زیست در مسیر نابودی قرار گرفته است. در این راستا تخریب منابع طبیعی، کمبود منابع و آلودگی های محیط زیستی به ویژه در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به فراوانی قابل مشاهده است. در این روند تخریب ضرورت اهمیت دادن به مبحث ” ژئوپولیتیک محیط زیستی” از هر زمان دیگری برای جهان بشری حس می شود. مبحث ژئوپولیتیک محیط زیستی دیگر یک مبحثی در سطح ملی نبوده بلکه تبدیل به مسئله ای فراملی گردیده است.اما چرا با وجود برقراری اجلاس و کنوانسیون های متعدد از دهه ۶۰ میلادی مانند پاریس( ۱۹۶۸)، اجلاس استکلهم ( ۱۹۷۲)، برانت لند (۱۹۸۷)، نشست زمین ریودوژانیرو( ۱۹۹۲)، اجلاس لندن ، پاریس و شرم الشیخ و غیره تاکنون جامعه جهانی نتوانسته به یک چهارچوب جهانی برای کنترل تخریب های محیط زیستی برسد؟ آیا در عرض یکصد سال اخیر وجود بیش از ۷۰ موافقتنامه چند جانبه بین دولتها با هدف حفاظت از محیط زیست منعقد نگردیده است؟ پس چرا متوسط وضعیت محیط زیست جهان امروز وضعیتی مطلوب نیست؟ آیا بشر می تواند ادعا نماید ضمن کنترل بر منابع طبیعی حافظ خوبی نیز بر محیط زیست اطراف خود باشد؟ آیا می توان اصل وجود پارادوکس بین استفاده از منابع و حفاظت بر آنها را قبول و یا انکار نمود؟ در این میانه بی تردید کشورهای توسعه نیافته ای چون کشور ما الیت سیاسی، بوروکرات و اقتصادی خود از پیشگامان نابودی منابع و ارکان محیط زیست چون آب، خاک و هوا هستند. هرگز نباید تصور نمود که ژئوپولیتک محیط زیستی مفهومی فقط فیمابین ما و کشورهای همجوار ما است بلکه در قلمرو داخلی کشورمان هر روزه شاهد درگیری های پنهان، نیمه پنهان و آشکار قومی، محلی و استانی برای مالکیت برمنابع طبیعی هستیم. در چنین فضایی آیا صحبت از “اکولوژی و توسعه پایدار” معنایی دارد؟کاهش روزافزون منابع آب شیرین در سطح ملی و فراملی فقط بخشی از این پازل تراژیک است . آیا آب را می توان یک عامل تعیین کننده در روابط بین المللی دانست و آیا روابط سیاسی بین کشورها را می تواند ورای روابط اقتصادی و سیاسی تحت الشعاع قرار بدهد؟ آیا انعقاد بیش از ۳۱۰ پیمان مشترک ویژه آب توانسته علاوه بر کنترل مصارف از نابودی مخیط زیست جلوگیری نماید؟ آیا نتایج این تعداد زیاد موافقتنامه باعث کنترل بهره برداری شده یا اینکه وضعیت بتدریج وخیم تر شده است؟ آیا می توان نقطه نظر ات منفی Homer Dixon و Robert North و Simon Dalbi در مورد درگیریهای آینده بر سر آب در سطح گسترده منطقه ای و جهانی را پذیرفت؟ آیا تاثیر و نوع الگوی اقتصاد سیاسی کشورها نمی تواند بر سرعت بخشیدن و یا کند شدن این درگیریها موثر باشند؟
همانطور که از پرسش های متعددی که در این نوشتار برمی آید دولت و سیستم های حفاظت از منابع طبیعی هر کشوری متعهد بر پاسخگویی به این پرسش ها است. متاسفانه در کشور عزیزمان ایران تاکنون ما یک برنامه مدون و علمی که حاکی از یک نقشه راه منطقی برای ژئوپولیتیک محیط زیستی و در ذیل آن هیدروپولیتک باشد سراغ ندارم. گویی این نوع مسائل را می توان با ابزار و روشهای کلاسیک و سنتی چون “کدخدا منشی” درون قلمرو ایران و بین همسایگانمان حل نمود. این نوع رویکرد تقلیل گرایانه ناظر بر این است که هرگز سیستم حکمرانی کلان محیط زیستی و به ویژه آبی کشور برنامه ای مشخص و جدی در مباحثی چون ژئوپولیتک محیط زیستی و هیدروپولیتیک ندارد.