تقسیمات کشوری نشان از آن دارد که مقامات کشور خود را تابع محض سیاست های عمومی جامعه می بینند، با چنین نگاهی چگونه می توان انتظار داشت آنها سیاست جنگل را به رسمیت بشناسند ؟ و به سیستم و نظام مدیریت در جامعه ! رویکرد تبعیت از قواعد حاکم بر طبیعت بدهند ؟
مقامات کشور فقط حفظ منابع طبیعی و محیط زیست را شعار می دهند و می گویند؛ مدیریت باید بر پایه نظام مدیریت آمایش سرزمین توسعه یابد، اما در عمل آنها توسعه مدیریت را به سُخره گرفته و به نحو غیر قابل باوری ! مغایر با مدیریت امایش سرزمین و قواعد حاکم در طبیعت عمل می کنند.
در این یادداشت نیز مانند همیشه بنا ندارم انتقاد کنم، بلکه می خواهم به تصمیمات مرتبط با تقسیمات کشوری و به یک آشفتگی و جنگ آب مزمن و پنهان و سوء مدیریت وزارت نیرو در مدیریت منابع آب اشاره کنم.
نکته با اهمیت در رابطه با طبیعت و تبعیت تامل بر تفاوت رفتار مردم عادی یا ذینفعان با مقامات کشور است. ذینفعان از طریق وابستگی معیشتی و از سر اجبار با بهره برداری مازاد بر توان اکولوژیک در طبیعت دست اندازی دارند، اما مقامات کشور با تصمیمات غیر منطبق با قواعد و اصول مدیریت در طبیعت سیطره جو هستند و بهره برداری مازاد بر توان اکولوژیک را تجویز می کنند و مهر تایید می زنند و بر روی پدیده های تخریب در طبیعت سرپوش می گذارند و به تامین منابع مالی مورد نیاز جهت حفاظت و احیای طبیعت بی توجهند و اولویت نمی دهند.
اخیرا تصمیمی در خصوص الحاق دنای شرقی به استان اصفهان اتخاذ شد و کنشگران اجتماعی و محیط زیستی را به واکنش واداشت و برخی را آزرده خاطر کرد. تلویحا به وقایع و حوادث اجتماعی و اختلافات بین بخشی و شهرستانی و استانی نیز اشاره کرده و از آن عبور می کنم تا به تقسیمات استانی استان های گلستان – مازندران – سمنان و جنگ آب مزمن و پنهان در این استان ها بپردازم که حدود بیش از دو دهه رئیس چهار دولت از استان سمنان عهده دار مسئولیت بود و تمامی سرشاخه ها به بهانه آب شرب برای توسعه باغات به تاراج رفت و اکنون سد فینیسک در حال احداث است و وزارت نیرو و قوه قضائیه می دانند که آب رودخانه اسپی رود از سرشاخه تجن دارای حقابه است و وزارت نیرو بدون رعایت حقوق حقابه داران تصمیمات غلط سیطره جویانه را به اجرا گذاشته است.
در این یادداشت به اجمال می خواهم بگویم جلگه مازندران واجد ملاحظات تشخیص قطبیت کشاورزی و باغداری است یا استان بیابانی و در ارتفاعات با ویژگی اقلیمی تورانی که تمامی باغات دایر شده ! در ناحیه رویشی ایران تورانی بر روی دامنه ها ! نه در دره ها یا واحه ها ایجاد شده است و آب شرب بهانه است.
چه سیاستی چنین بهانه ای را ایجاد کرد تا بخشی از ناحیه رویشی هیرکانی به استان سمنان الحاق شود. مقامات نظارتی کشور چشم بگشایند و واقعیات را ببینند و مانع تصمیمات مغایر با قوانین حاکم بر طبیعت شوند. اصلاح مرزهای تقسیمات کشوری در هر استان و فرمانداری و بخش، بر اساس مرز حوزه های آبخیز یک ضرورت است. اجازه ندهند دستگاه های اجرایی کشور تحت فشار تصمیمات مغایر با قوانین حاکم بر طبیعیت بگیرند.
اخیرا ویديویی منتشر شد که به و چشمه های شهمیرزاد و خشکیدن باغ گردوی ۷۰۰ هکتاری تعاونی شهمیرزاد اشاره می کرد که بزرگترین باغ گردوی جهان است و با تأیید فائو احداث شد. باید پرسید چرا چشمه هاییکه تامین کننده آب شرب شهمیزاد بود، برای توسعه باغات تخصیص یافت ؟. از سوی دیگر خشکیدن درختان گردو که باید ویژگی دیززیستی فیزیولوژیکی بالا و ریشه دوانی عمیق و دامنه پراکنش وسیع را طبق قوانین طبیعت حفظ کند ! به چه دلیل و چگونه به خشکیدن چشمه ها ربط داده می شود، تا سیطره جویی بر منابع آبی در حوزه های آبخیز ناحیه رویشی هیرکانی را توجیه کند.
قانون تقسیمات کشوری هیچ تبعیتی با طبیعت ندارد و باید اصلاح شود و تا حد ممکن از قواعد طبیعت پیروی داشته باشد. اگر به ایران سربلند و عبور موفق از پیچ های تاریخ امیدوارید، به سیطره انسان بر طبیعت پایان دهید. تقسیم دنا به غربی و شرقی کارشناسی نیست و البته ادامه سیطره جویی بر حسب سیاست های عمومی و مصداق گاز گرفتن سینه ای است که برای ادامه حیات از آن شیر می خورند.