نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

روایتی سبز از سفر اربعین

حب الحُسَینِ یَجمَعُنا

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است.

خوشحالم که در این سفر، آلودگی محیط زیستی ای برای میزبانان عراقی ام نداشتم. با استفاده از یک لیوان درب دار برای نوشیدنی های گرم و یک بطری برای نوشیدنی های خنک(بدلیل گرما، بیشترین زباله ها ناشی از دور ریز ظروف نوشیدنی بود) و استفاده از غذاهای بدون نیاز به ظرف.

امیدوارم بتوانم برای محیط زیست میهنم نیز زیست مند بهتری باشم.

دل انگیزترین صحنه سفرم، تبادل محبت سه دختر خردسال عراقی با مادر نوزاد در کالسکه ایرانی بوسیله تبادل دستمال کاغذی توسط دختربچه هایی که تنها هدیه ممکن شان دستمال کاغذی بود با یک مشت آب نبات بوسیله آن مادر نازنین. محبتی که منشا آن، محبت اهل بیت و دل های آسمانی و روح بلند طرفین بود.

خوش مزه ترین خاطره سفرم، ترید دوغ هموطن ثروتمند(از نظر غیرمادی) عرب خوزستانی ام برای شام در منزل محقر و ساده اش بود که از توان ممکن اش برای میزبانی مهمانان امامش بهره برد و چقدر مزه آن غذا و حس آن میزبانی خوش بود و خوش ماند برایم.
می گویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، حکایت من و این غذا، اینگونه بود. هم بر دل نشست و هم بر جان

یکی از توفیقاتم در این سفر، مطالعه چند کتاب صوتی و سخنرانی بسیار آموزنده بود که بسیار از آنها آموختم. به ویژه کتاب انسان و ایمان شهید مطهری و سخنرانی عاشورای آقای دکتر محسن رنانی استاد دانشگاه اصفهان

حب الحُسَینِ یَجمَعُنا

دل نوشته ای کوتاه از سفری بزرگ

جابر مظفری زاده. شهریورماه ۱۴۰۳. مرز شلمچه