زنان خلاق و هماهنگکننده هستند. از آنجا که عشق در رتبه اول خواستهها و علاقههای آنها قرار دارد، دست به هر کاری میزنند تا آن را تقویت و تحکیم کنند. به همین دلیل همیشه در حل مشکلات، ایجاد ارتباط و برطرف کردن سوءتفاهمات پیش قدم میشوند. از آنجا که خواهان روابط صمیمی و موفق هستند، مدام تلاش میکنند تا همسر خود را خوشحال و راضی نگه دارند.
علیرغم نیت مثبت آنها در خلق هماهنگی و نظم، گاه پیامدهای آن به نفع رابطه یا خود آنها نیست. زنان به خاطر حفظ آرامش و صلح، سعی میکنند ناراحتی خود را کمتر از آنچه که هست نشان دهند، از حق خود دفاع نمیکنند و سعی میکنند به هر طریق شده مشکل را سریع برطرف کنند.
البته اغلب این کارها را به طور غریزی و ناخودآگاه انجام میدهند. گاهی اوقات، آن چنان با خواستهها و نگرانیها و رنجشهای خود را مخفی میکنند که خودشان نیز از آنها بیخبر میمانند!
اما مشکل از همین جا شروع میشود. چون مردها مطابق با آنچه که از زنها میبینیند و یا میشنوند قضاوت میکنند. وقتی زنها خودشان را شاد و راضی نشان میدهند، آنها نیز همین نتیجهگیری را میکنند. برای مثال:
زنها میگویند: “به نظر بهتر نیست برای نگهداری بچهها از یه پرستار کمک بگیریم؟”
در حالی که منظورشان این است: “به خاطر کارهای خونه و بچهداری کاملا خسته شده و از پا دراومدم. احتیاج شدید به کمک یه پرستار بچه دارم.”
زنها میگویند: “نه، ناراحت نمیشم اگه واقعا وقت نمیکنی به مهمونی خواهرم بیای.”
در حالی که منظورشان این است: “نیومدن تو منو خیلی ناراحت میکنه. تو با این کار بیعلاقگی و بیتفاوتی تو نسبت به فامیل من نشون میدی.”
شاید با خواندن این جملات شانههای خود را بالا میاندازید و با قیافهای حق به جانب میگویید: “خب، چه انتظاری دارین؟ من که پیشگو نیستم. وقتی خودش چیزی نمیگه، من از کجا متوجه ناراحتی اون بشم؟” البته تا حدودی حق با شماست. زنها توقع ذهنخوانی از شما ندارند اما اگر کمی تلاش برای درک و شناخت خانمها بکنید، به خوبی متوجه میشوید که آنها معمولا نارضایتی خود را صریحا اعلام نمیکنند. در اینجا هر دو طرف نیاز به آموزش دارند. زنان باید بیاموزند تا در رابطه با بیان خواستهها و توقعات خود صادقتر باشند و مردان نیز سعی کنند تا حرفهای آنها را پیدا کرده و به آن ترتیب اثر بدهند.
اما اشتباه مردان این است که اغلب شکایتهای زنان را کم اهمیت قلمداد میکنند و با این کار میخواهند از سر و کله زدن و روبه رو شدن با آن طفره بروند. آنها با این پیش فرض که مسئله چندان جدی نیست، در واقع آن را “انکار” میکنند و میخواهند با این بیتوجهی مشکل را از بین ببرند.
میخواهم یک راه منطقی و عاقلانه به شما بیاموزم: همیشه نگرانی و ناراحتی همسرتان را بیشتر از آنچه که در ظاهر به نظر میآید تخمین بزنید. مثلا اگر همسرتان میگوید کمی عصبی و آشفته است، او را کاملا عصبانی و کلافه بدانید.
اما راهحل چیست؟
وقتی زن زندگیتان میگوید احساس خوشبختی نمیکند و یا چیزی او را ناراحت کرده، حرفهایش را جدی بگیرید و به او توجه کنید. به جای اینکه بخواهید سروته موضوع را به هم بیاورید، از او بخواهید تا بیشتر توضیح دهد. عاقلانه این است که فرض کنید اوضاع از آنچه شما فکر میکنید وخیمتر است. میدانم که شنیدن این صحبتها به مذاقتان خوش نمیآید، اما فراموش نکنید خاموش کردن یک آتش کوچک بسیار آسانتر و کم خسارتتر از شعلههای سر به فلک کشیده است!
حتی وقتی هم که فکر میکنید ناراحتی یا عصبانیت زنها چندان جدی نیست، باز هم درباره با آنها صحبت کنید. همین تمایل شما به گوش کردن حال آنها را بهتر خواهد کرد. باز هم یادآوری میکنم: وقتی پای حرفهای زنها مینشینید، با علاقه و توجه به آنها گوش میدهید و صحبتهایشان را قطع نمیکنید، احساس محبوبیت و اهمیت میکنند و قلب و روحشان از عشق و محبت شما سیراب میشود. به این ترتیب، ناراحتیها و جراحتهای درونیشان سریعتر التیام پیدا میکنند.