ساختار مدیریت محیطزیست در ایران کپیبرداری محض از نظرات و قوانین چندین دهه پیش کشورهای غربی است. ساختاری که بر اساس نگاه انسانمحور طراحی و شکل گرفته است. بر اساس این ساختار محیطزیست را چند پاره کرده و مدیریت هر قسمت را به صورت جزیرهای به یک سازمان واگذار کردهاند.
سازمان محیطزیست و سازمان منابع طبیعی و سازمان امور اراضی و سازمان جنگلها و از همه مخربتر و مضحکتر واگذاری اختیار آب که پایه و اساس محیطزيست را شکل میدهد به وزارت نیرو!. تمام این سازمانها کاملا مستقل از هم فعالیت میکنند و اتاق فکر مشترکی هم وجود ندارد. در واقع آنچه ما از وضعیت اسفبار محیطزیست در ایران مشاهده میکنیم ناشی از همین تفکر و طراحی است.
بر اساس آن تفکر حدود ۱۳ درصد از مساحت این سرزمین تحت عنوان مناطق چهارگانه مورد حفاظت قرار گرفته تا زیستمندان بتوانند به صورت آزادانه و طبیعی زندگی کنند. بقیه مساحت هم تحت عنوان “منابع طبیعی” خدادادی کاملا در اختیار انسان قرار دارد تا بتواند هر زمان و هر جوری که دلش خواست از آن استفاده کند. جالبه که در همان مناطق چهارگانه هم با طرفندهایی مانند مستثنیات و گردشگری، حضور مخرب انسان بیداد میکند و فریادرسی هم نیست.
نمیدانم این ساختار بعد از چنددهه در کشورهای غربی تغییر کرده است یا نه. ولی میدانم که در ایران دانش و آگاهی و تفکر لازم برای تغییر نگاه انسانمحور به محیطزيست و چرخش به سمت نگاه زیستمحور را در اختیار داریم ولی متاسفانه اراده و شهامت لازم برای تغییر این نگاه مخرب که ابرچالش کشور محسوب میشود نزد مدیران و دانشگاهیان و محافل علمی و جامعه فعالان ما وجود ندارد.
این نگاه انسان محورانه یک چالش جدی و مخرب برای کشور ایجاد کرده است که تبعات آن را در تصرف، تخریب و تغییر کاربری زیستگاهها و کشتار زیستمندان و وضعیت بسیار آشفته اقتصادی و فساد لجام گسیخته و حاکمیت مطلق دلالی به جای کار و تلاش شاهد هستیم. این نگاه باید حذف و نگاه زیستمحور جایگزین آن شود.
محیطزیست به زبان ساده و قابل فهم و البته عمیق، جایی است که ما آنجا زندگی میکنیم.
ما کجا زندگی میکنیم؟
کره زمین.
منطور از ما چیست؟
ما یعنی انسان و دیگر زیستمندان.
بنابراین کره زمین، محیطزیست یا صحنه نمایش تمام زیستمندان ساکن این کره محسوب میشود.
راز و رمز “اصول حاکم بر محیطزیست” در همین تعریف نهفته است. در واقع محیطزیست صحنه نمایش تمام زیستمندان در نمایشنامه خداوندی محسوب میشود و قاعده مطلوب همه از حق و حقوقی برابر برای استفاده از ارزشهای زیستی و ایفای نقش در نمایشنامه برخوردار هستند. بنابراین انسان حق ندارد با رفتاری خودخواهانه و منفعتطلبانه این حق مسلم را از دیگر زیستمندان سلب کند.
اگر این نگاه حاکم شود بهسرعت تمام سازمانهای مرتبط با محیطزيست تجمیع و یکپارچه و واحد خواهند شد و زیر نظر یک تشکیلات قوی و اخلاقی به نام “محیطزيست” فعالیت خواهند کرد. تنها و تنها در اینصورت است که مشکلات کشور قابل حل خواهد بود. ولی متاسفانه مقاومت عجیبی را در مقابل این تغییر نگاه شاهد هستیم؛
افراد مذهبی که همه چیز را از دریچه روایات میبینند و حاضر به تفکر هم نیستند اصولا معتقدند که تمام جهان هستی و دیگر زیستمندان برای لذت و عشق و حال انسان خلق شدهاند و او حق دارد در این زمینه هر کاری که دوست دارد انجام دهد. افراد غیرمذهبی و دانشگاهی هم که صرفآ همه چیز را از دریچه علم مینگرند، اصولا چندان خداباور نیستند و اعتقادی به این تعاریف ندارند. در این میان افرادی هم هستند که محیطزیست برای آنها صرفا یک ابزار برای بازیهای سیاسی و زدن حکومت است. این افراد نقش کلیدی در گرای غلط دادن و آشفته کردن ذهن جامعه و مدیریت ایفا کرده و عامدانه در مقابل هر حرکت اصلاحی مقاومت میکنند. مدیریت هم که کاملا تحت تاثیر جو فضای مجازی قرار دارد و به هر سازی میرقصد.
فراموششده این ماجرا دیگر زیستمندان هستند که زندگی حال و آینده آنها بازیچه دست این انسان خودخواه و نادان شده است. واقعيت لازم است این روند تأسفبار هر چه زودتر تغییر کند و اصلاح شود.