نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

وفاق ملی؛ گام به گام یا یک شبه

جامعه ایرانی ویژگی های منحصر بفردی دارد که در دیگر جوامع کمتر یافت می شود و تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های بدون شناخت و لحاظ کردن این ویژگی ها، گره افکن است نه گره گشا. در برهه ای زیست می کنیم که ایران گرفتار انباشت مسائل خرد و کلان، به حق و ناحق، پیچیده و در هم تنیده و حتی ناهمگون است و بهتر بگویم اطلسی از نظام مسائل متناقض، گسترده و پرشمار است که هم حاکمیت با سیاست گذاری و ریل گذاری های نادرست، در آن سهیم است و هم جامعه روشنفکری و کنشگریِ نقلی بدلیل نشناختن دقیق و عمیق نظام مسائل و بسندگی و روایتگری مکاتب فکری سیاسی شرق و غرب و ناهمسان با فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی در پدیداری آنها نقش آفرین بوده اند.
در فضایی چنین آشفته و پر تنش و قهر اجتماعی با صندوق رأی، دولتی با گفتمان وفاق ملی زمامدار امور گشته و رها از جریانات سیاسی در پی همبستگی و همدلی است که در همین آغازین گام خود گرفتار حواشی شده است.

جریانات سیاسی در نبود ساختار رسمی سیاسی و بصورت موسمی با کارکرد و رویکرد انتخاباتی نمود و نمایی دارند و با چیرگی هر جناح و طیفی، جناح دیگر حذف و یا بسیار محدود و معدود بکارگیری می شوند. اینبار گفتمانی فراجناحی آغوش بر همگان گشوده و بنا بر آشتی ملی دارد و البته وفاق و آشتی ملی ابعاد و سطوح مختلف دارد و باید هم حاکمیت و دولت و هم جریانات سیاسی و کنشگران اجتماعی پذیرای این گفتمان به معنای حقیقی باشند و نه شعارگونه و نمایشی باشد و نخست منشور و چارچوب وفاق ملی که تکلیف، وظایف و رسالت هر بخش را شفاف و صریح بیان نماید را تدوین و منتشر گردد تا جامعه بداند وفاق ملی چیست و بر چه چیزی باید وفاق شود و حدود و مرزهای آن تا کجاست پس آنگاه هر بخش رسالت و مأموریتش را ایفا کند.

حاکمیت هم بیشترین سهم را در وفاق آفرینی دارد و هم پیشتازی وفاق ملی رسالت اوست اما جریانات سیاسی و کنشگران اجتماعی نیز باید واقع گرایانه خواهان وفاق ملی و اصلاحات ساختاری گام به گام باشند و بپذیرند که اصلاح ساختارهای بیمار و چیرگی سیاست گذاری های مصلحانه بر مصلحت اندیشانه را نمی توان یک شبه محقق ساخت.

تندروی های سیاسی آفت دیرپای سپهر سیاست در ایران است و همواره نه تنها سرنوشت میهن را به مخاطره انداخته که سبب آسیب زایی و هزینه دهی کنشگری سیاسی هم گشته و همین عدم تفکیک و مرزبندی بین جامعه کنشگری و برانداز و عدم موضع گیری رهبران احزاب سیاسی نسبت به تندروی های درون جناحی از یک سو و از دیگر سوی رفتارهای هیجانی موسمی انتخاباتی سبب از دست دادن بدنه اجتماعی جریانات سیاسی شده و امروز مسبب آرای خاموش و خاکستری جامعه نه تنها حاکمیت که کژکارکردی های احزاب سیاسی است. در برهه کنونی نیز تندروها با گفتمان وفاق ملی بر ستیزند که دولت و رهبران احزاب سیاسی بایستی قاطعانه و شفاف تکلیف خود را با تندروی ها روشن کنند.

نشانه های پذیرش و همراهی حاکمیت با گفتمان وفاق ملی، آشکار است و کلید موفقیت وفاق ملی، رهبران جریانات سیاسی هستند که هوشمندانه، خردورزانه و فعالانه وفاق گستر باشند و با تبیین و روشنگری پرچمدار وفاق گردند.

جریانات سیاسی باید تکلیف و مرزبندی خود با کنشگری مصلحانه و براندازانه را مشخص کنند و با خودپایشی و خودپالایشی، تندرو زدایی پیشه کنند و با بردباری به اصلاحات ساختاری گام به گام از مسیر گفتگو با حاکمیت بپردازند. تکلیف و راهبرد خود را روشن کنند که آیا به اصلاح ساختار باور دارند و یا حاکمیت را اصلاح ناپذیر و راه چاره را در گذار از حاکمیت می دانند. شترسواری دو لا دو لا نمی شود، امروز نه قاطبه اصولگرایان پایبند به اصولند و نه غالب اصلاح طلبان خواهان اصلاح و هر جناحی صد شقه ای گشته است. چندگانگی های رفتاری سیاسیون بیشترین آسیب را به کنشگری مدنی زده و مادامی که احزاب و شبه روشنفکرهای نَقلی چنین آشفته و سر در گمند و هر روز شاهد شقه شقه شدن ها و پدیداری خرده جریانات جدیدیم و نمی دانند چه می خواهند و کنشگری را صرفاً در انتقاد از حاکمیت و یا مخالفت با آن می دانند و هیچ راهبرد نجات بخشی و نقشه راه برون رفتی ندارند نمی توان به گفتمان وفاق، امید داشت و با چنین انباشت مطالبات، گریز و گزیری جز تدوین منشور و چارچوب وفاق ملی و پذیرش همگانی وفاق ملی نیست و وفاق ملی، باید گام به گام اما بنیادین باشد و ارمغانی یک شبه نیست.