نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

استبرق؛ عروسِ شفابخشِ بیابانی

استبرق که رویشگاه آن مناطق بیابانی، حاره ای و نیمه حاره ای آفریقا (به ویژه شمال مصر)، خاورمیانه، جنوب و شرق آسیا، نواحی بحرالمیت و سدوم، حوزه دریای کاراییب، آمریکای مرکزی و جنوبی و در زمینهای با ارتفاع ۲٠٠ متر پایین تر و ۱۱٠٠ متر بالاتر از سطح دریا می روید.

نامهای استبرق

استبرق در هر منطقه ای به نامی خوانده می شود.
در عربی «اِستَبرَق»، در عبری «سیب سُدوم»، در لاتین «کالاتروپ»، در فرانسوی «کتان»، در انگلیسی «گل تاجی کوچک»، در اسپانیایی «بومبا» گفته می شود در جاهای مختلف ایران در استان بوشهر با نام های «خَرک»،«خَرگ»، در دشتستان «غَرق و خَرق»، در فارس «استبرق»، دزفول و شوش «قِلَپلَپ و غِلَبلَب» و اهواز به «عُشَر و عشار» نامور است.

استبرق یا خرگ همیشه سبز با گلهای زیبا در دو رنگ سفید و بنفش، از گیاهان دولپه‌ای از راسته گل‌سپاسی‌سانان، خانواده استبرق‌سانان، تیره خرزهره‌ایان، سرده خرک، گونه استبرق است که تا کنون بیش از ۱۴۰ گونه از آن شناسایی که برخی از گونه‌های آن سمی شناخته شده‌اند.

کارل لینه گیاه‌شناس و پزشک سوئدی و پایه‌گذار نظام امروزی طبقه‌بندی گیاهان و جانوران به دلیل استفاده‌های گوناگون دارویی استبرق این گیاه را اسقلبیوس(خدای شفای یونان) می‌نامید.

کاربردهای درمانی

استبرق که برگ و شاخه‌های آن طبعی گرم و خشک دارد دارای کاربردهای درمانی همچون:
۱- درمان نیش عقرب و مار و کاهش ورم زنبور.
۲- ریشه تلخ استبرق ضد نفخ،
ادرارآور، خلط آور، معرق مقوی و دارای اثر قی‌آور شدید است.
۳- درمان بیماری‌های کبدی.
۴- درمان اسهال خونی و مشکلات سوء هاضمه، تب و مالاریا.
۵- درمان جذام، التیام زخم و کورَک.
۶- درمان آسم، سرفه‌های سخت و گوش‌درد.
۷- درمان سوختگی، زخم‌ها، ورم و سستی اندام بدن با ضماد تهیه شده از ریشه‌های پودر شده استبرق.
۸- کمک به بهبود التهابات پوستی، جوش ها، رفع لک‌های صورت، اگزما، بهبود ترک پا و درمان میخچه و زگیل.
۹- کمک به درمان بیماری‌های جلدی همچون سفلیس و سودا و درمان جذام با ریشه این گیاه.
۱٠- استبرق دارای خاصيت آنتی اكسيدان، ضدمیکروبی و ضد رشد سلولی است. در درمان بیماری فيستول و سينوس مويی استفاده می شود.

مضرات گیاه استبرق (موارد احتیاطی و منع مصرف)
علیرغم کاربردهای فراوان درمانی این گیاه ارزشمند، اما بدلیل سمی بودن اعضای این درختچه به ویژه شیره آن، باید در میزان و چگونگی مصرف آن مراقب کرد و مصرف بدون نظر پزشک متخصص طب سنتی می تواند عوارض جانبی فراوانی در پی داشته باشد.
استفاده از استبرق برای سالمندان بالای ۶۰ سال، کودکان کمتر از ۱۲ سال به جز مصرف موضعی، مادران شیرده، بانوان باردار، بیماران کلیوی مضر است. همچنین تماس کرک‌های این گیاه با چشم سبب اختلال در بینایی می‌شود.

کاربردهای صنعتی

استبرق افزون بر بکارگیری در صنایع داروسازی، بدلیل دارا بودن کاردئولید، آلکالوئیدها، لاتکس یا کائوچو در صنایع لاستیک سازی و کفش سازی نیز کاربرد دارد.
«تركيب شيميايی شيره سفید رنگ (لاتکس) بسيار پيچيده است به‌ طوری‌ که ٢٥ تا ٣٥ درصد از آن را كائوچوی طبيعی تشکیل می‌دهد. از اين شيره طبيعی به‌عنوان ماده اوليه ساخت تايرها، دستكش‌ها، مهرها، بادكنک ها، توپ‌های ورزشی و غيره استفاده می شود.»

کاشت:
تپه‌های شنی ساحلی، زمین‌های تخریبی و دست خورده و کنار جاده‌ ای در مناطق گرمسیری و کرانه ای ایران از خوزستان تا مکران، مهمترین رویشگاههای استبرق است که بدلیل ریشه های رونده و بسیار عمیق، در زمین های شنی تا مناطق سنگلاخی و رسی می رویند و برای زمین های با سنگهای یکپارچه و عمق کم خاک، مناسب نیست. ریشه های بسیار عمیق، شیره در همه اندامش از ریشه تا برگ، تنه چوب پنبه ای و برگ های کُرکدار سبب سازگاری بسیار بالای آن با آب و هوای گرم و خشک تا گرم و مرطوب است. سازگاری و تاب آوری استبرق تا جایی است که پس از سوزاندن هم دوباره سبز می شود و به درخت نامیرا و بی مرگ مشهور است و در دشتستان زبانزدی است که می گوید: «خداوند به فرشته اش گفت آب حیات را به خَلق بده و او به خَرق یا غَرق داد و این است دلیل نامیرایی درخت استبرق.» که همین زبانزد نشان از سازگاری، سرسختی و دیرزیستی استبرق است.

تکثیر استبرق بوسیله بذر، قلمه و پاجوش است. بذرها درون غوزه‌هايی تولید می شوند که غوزه ها پس از رسیدن به طور طبیعی باز شده و بذرها بر زمین می ریزند. برگ ها و ساقه های بر زمین افتاده و ریشه استبرق در غنی سازی و باروری خاک بستر رویشی آن نقش اساسی دارد.

استبرق؛ پناهگاه و زیستگاه زیستمندان

استبرق با گلهای زیبا و زیست پذیری در اقلیم گرم و خشک، شرایط همزیستی مطلوبی برای گونه های گوناگونی همچون زنبور درودگر از شهد شیرین، پروانه شهریار که لارو آن از برگ‌های سمی استبرق تغذیه می کند، زنبور پارازیتیکی که از لاروهای پروانه شهریار تغذیه و کنترل گر آنها هستند، پرندگان حشره‌خوار مانند زنبورخوار سبز و شهدخوار و پناهگاه جانورانی مانند سمور و روباه در ریشه‌ها و تنه پیچاپیچ استبرق است.

استبرق؛ پالایشگر زیستی

«استبرق دارای خاصيت تجمع زیستی انواع فلزات سنگين در برگ‌های خود است و از آنجایبکه اين گياه قادر است در اغلب خاك‌های آلوده زيست كند، از این‌ رو می تواند به‌ عنوان پالايشگر زیستی قوی در مناطق آلوده، فاضلاب‌های صنعتی يا آب‌های آلوده زیرزمینی به كار گرفته شود.»
همچنین بدلیل نیاز آبی بسیار کم و رویش و سازگاری در خاک های نامرغوب و تولید الیاف مطلوب و ارزشمند، جایگزین خوبی برای محصولاتی همچون پنبه و نیز کاهش حجم دامپروری برای تولید پشم و مو برای صنعت نساجی است که می تواند در کاهش تولید گازهای گلخانه ای نقشی مهم ایفا کند.
پژوهشگران ایرانی چند سالیست موفق به تولید نخ از الیاف استبرق شده اند که دستاوردی ارزشمند و دوستار محیط زیست است و سبب شده تا کشورهای توسعه یافته بطور جدی روی کشت صنعتی و تولید پارچه از استبرق تمرکز کنند.

دیبای توزی یا پارچه طاووس

بررسی ها و شواهد تاریخی نشان می دهد که ایرانیان در شهر باستانی توز (توز را توج، تااوکه و تموکن هم می گفته اند و در دشتستان امروزی و کنار روستای زیراه است) نخستین انسانهایی بودند که در روزگار هخامنشی و ساسانیان صنعت نساجی داشتند و از الیاف استبرق، پارچه ای لطیف، محکم و زیبا می ساختند که به پارچه طاووس یا دیبای توزی مشهور شد و از جاده ابریشم به اکران گیتی می فرستادند و لباس های فاخر می شد و زینت بخش اشراف زادگان بود.
صنعت نساجی دیبای توزی در چندین شهر روزگار ساسانی گسترش یافت و برای برآوردن نیاز صنعت دیبای توزی باغ های پهناور و گسترده استبرق در ایران گسترش یافت و این صنعت تا آغاز قرن ششم هجری رواج داشت.

دیبای توزی چنان زیبا و محکم و گرانبها بود که در قرآن و آثار منثور و منظوم سرایندگان و نویسندگان گذشته هم آمده است.

خداوند در آیه ۲۱ سوره انسان می فرماید: عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ اِسْتَبْرَقٌ‌، بر اندام آنها (بهشتيان‌) لباس‌هايى است از حرير نازک سبز رنگ و از ديباى ضخيم آراسته شده‌اند.(استبرق به معنای دیبای ضخیم براق که از پوشش اشراف بوده و با توجه به اینکه دیبای توزی در روزگار پیش از اسلام تولید و لباس فاخر و گرانبهایی بود از وعده های بهشتی به مؤمنان است.)

دیبای توزی در آثار سرایندگان و نویسندگان

✓ از ساکنین بیدآباد که اکنون بعضی از آن بنیاد باروی شهر است و بعضی گورستان و باقی خراب تر از گورستان، می شمردم دو هزار مرد ابریشم پوش بر من بگذشت تمامت معمم به قصب و ملبس به جامه های توزی … (ترجمه محاسن اصفهان ).
✓ مؤلف‌ حدود العالم‌ می‌نویسد: «توز شهریست‌ اندر میان‌ دو رود نهاده‌ و مردم‌ بسیار و توانگر و همه‌ جامهای‌ [= جامه‌های‌] توزی‌ از اینجا برند» (ص‌ ۱۳۲).
✓ در اوایل‌ قرن‌ هفتم‌ یاقوت‌ حموی‌ ــ که‌ بیشتر مطالب‌ خود را از مقدسی‌ و ابن‌بلخی‌ گرفته‌ است‌ ــ نقل‌ می‌کند که‌ بناهای‌ این‌ شهر از گل‌ است‌ و نخلستان‌ دارد. او همچنین‌ می‌نویسد: در توز جامه کتانی‌ می‌بافند که‌ در کازرون‌ نیز بافته‌ می‌شود اما به‌ اسم‌ توز معروف‌ است‌، برای‌ اینکه‌ اهل‌ توج‌ ماهرترند. آن‌ پارچه‌، ظریف‌ و رنگارنگ‌ و زیباست‌ و به‌ عدد فروخته‌ می‌شود. مردم‌ خراسان‌ از آن‌ وارد می‌کنند (ج‌ ۱، ص‌ ۸۹۰ ـ۸۹۱، ۸۹۴).
✓ امیر را یافتم آنجا بر زبر تخت نشسته پیراهن توزی، مخنقه در گردن عقده های همه کافور. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۵۲۰).
✓ قبای ملحم و عصابه توزی و موزه نمدین داشت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص ۵۶۵).

نام‌ پارچه توزی‌ در ادبیات‌ فارسی‌ نیز آمده‌ است‌( رجوع کنید به دهخدا، ذیل‌ «توزی‌»)

✓ ای تنم در هجر تو چون برگ بید اندر خزان
ای دلم در عشق تو چون توزی اندر ماهتاب
(فرخی)

✓کنون چنان شدم از بر او کجا تن من
به ناز پوشد توزی و صدره دیبا
(فرخی)

✓ لباس من به بهاران ز توزی و قصب است
به تیرماه خز قیمتی و قز سمور
(فرخی)

✓ شمشاد به رنگ زلفک خاتون شد
گلنار به رنگ توزی و پرنون شد
با سبزه زمین به رنگ بوقلمون شد
وز میغ، هوا به صورت پشت پلنگ
(منوچهری)

✓ گفت ز شاهان حدیث ماند باقی
در عرب و در عجم نه توزی و کتان
(ابوحنیفه اسکافی)

✓ ز آرزوی طراز توزی و خز
زار بگداختی چو تار تراز.
(ناصرخسرو.)

✓ سخن چون تار توزی، خوب و باریک و لطیف آور
سخن چون تار باید تا برون آئی ز تار غم .
(ناصرخسرو.)

✓ همیشه تا به تموز و به دی بکار شود
لباس توزی و کتان و قاقم و سنجاب .
(ابوالفرج رونی)

✓ در آفتاب امن تو اکنون به کازرون
توزی رفو کنند به تأثیر ماهتاب
مختاری(از انجمن آرا)

✓ ماه از برای خدمت تخت خدایگان
توزی دهد زمین را هر شب ز ماهتاب
مختاری(از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)

✓ به خشم گفت که تا روی ماه تو دیدم
به تن گداز گرفتم چو توزی از مهتاب
مختاری (ایضاً).

✓ کرده گردون ز توزی و دیبا
کسوت و فرش من به شال و پلاس
(مسعود سعد)

✓ فاجران را قصبی بر سر و توزی در بر
شاعران از پی دراعه نیابند سلب
(سنائی)

✓ بند بندم همه بگشاد چو توزی از ماه
تا تو بر تارک خورشید ببستی قصبی
سنائی(از انجمن آرا)

✓ قاقم و قندز به سرما پنج و شش
توزی و کتان به گرما هفت و هشت
انوری(از انجمن آرا).

✓ مه در هوای بابل چون یک قواره توزی
خیاط بحر سحرش برداشته مدور
(خاقانی)

✓ ماورد و ریحان کن طلب، توزی و کتان کن سلب
وز می گلستان کن دو لب، آنجا که این چار آمده .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۳۹۱).

✓ گداخت توزی از ننگ صحبت مهتاب
ز بهر اینکه رخ حاسدش چو مهتابست .
(رضی الدین نیشابوری)

همچنین برای استحکام در قالب صفت زین و کمان هم آمده است:

✓ براوی اندر آمد دو دیده پر آب
همان زین توزی شدش جای خواب
(فردوسی)

✓ چو هومان بر آن زین توزی نشست
یکی تیغ هندی گرفته بدست
(فردوسی)