نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

تشکل های موسمی و ستادهای انتخاباتی؛ آفت توسعه یافتگی

در نظام های سیاسی ساختارمند که احزاب رسمیت دارند و کنش پیوسته و جریان ساز دارند، احزاب سیاسی نقش بنیادی در توسعه یافتگی دارند اما در کشور ما که احزاب و کنشگری سیاسی جز بر روی کاغذ نیست و در عرصه کنشگری فعالانه، جریان سازانه و گفتمان سازانه کمیت شان می لنگد و صرفاً موسمی و کارکرد انتخاباتی دارند هم به سبب محدودیت ها و هم بی برنامگی و بسندگی به پیروزی در انتخابات و تقلا برای چند سهم بیشتر در مناصب و… هیچ کارکرد خردورزانه و هوشمندانه ای نداشته اند.

سپهر سیاست میدان سیاست ورزی و سیاست مداری است نه عرصه سیاست زدگی و بازی های سیاسی!! فروکاستن ماهیت و کارکرد کنش سیاسی به هواداری باشگاههای سرخابی پایتخت و کَل کَل کردن و کُری خوانی های جناحی و دعواهای قبیله ای سیاسی که اصلاح طلب بهتر است یا اصولگرا، چپ ناجی است یا راست و… و هر گاه زمام امور بدست هر کدام بوده نیز روند ناکامی ها و عقب ماندگی ها فزاینده بوده و نتوانسته اند بر دردهای بی شمار جامعه درمانگری کنند و هر روز دردی بر دردها و باری بر بارهای جامعه فزودند.

پاسخ به این چرایی بزرگ بسیار روشن است. دردها و مطالبات جامعه برای سیاسیون صرفاً ابزاری انتخاباتی بوده و با واکاوی شعارها و گفتار و… ادوار انتخابات در همه سطوح، همواره فریاد دردمندی جامعه بوده و در پسا انتخابات تسویه حساب های جناحی و سیاسی و کیش و مات کردن های سیستم مدیریتی از صدر تا ذیل. اتوبوسی می آیند و می روند، پیروز انتخابات به سهم خواهی از قدرت می پردازد و مردم و انبوه دردهایشان که تا جمعه برایش گلو می دریدند و وامصیبتا گویان مدعی نجات جامعه و درمان دردها بودند از شنبه دچار فراموشی مزمن و فارغ از شعارها و هیاهوهای دیروز، بر سر مناصب به کشمکشند و گویی پایان جنگ و تقسیم غنایم است و چه بداخلاقی ها و تخریب و تهمت هایی که برای ستاندن منصبی به کار می گیرند و پس از سهم خواهی ها و منصب گیری ها مردم را رها و ساز نمی توانیم، نمی گذارند، نمی خواهند، اعتبارات نیست، جریان مقابل سنگ اندازی می کند و… کوک می کند و ناکوک نوازی و طبل وارونه زدن پیشه ساخته و جامعه را به تنش می کشند.

تا دیروز فریاد دادخواهی مردم بودند و امروز مدعی هزینه دادن و سهم خواستنند و دیگر ردی از مردم و دردهای جامعه در خواسته ها و مطالبات شان نیست.

وانگهی همین میدانداران پسا انتخابات اغلب زنبیل دارانی اند که در ستادهای مختلف هم زنبیل گذاری می کنند تا هر که را بخت یار شد سبد آنان را سهمی باشد. در همین فقره گذشته، کسانی بودند که با علی لاریجانی بسته بودند و وقتی از قافله باز ماند، هم پیمان قالیباف شدند و محض احتیاط، ایادی شان را در ستاد پژشکیان هم گماردند و در دور دوم، خیمه نشین پزشکیان شدند و امروز مدعی سهم خواهی اند.

چاره چیست؟ پایان دادن به تشکل ها و ستادها با رویه کنونی و بنیان گذاری تشکل ها و ستادهای اندیشه ای، آینده نگر و توسعه محور. راه اندازی کانون ها و ستادهای خردورزانه برای نجات میهن و پایان دادن به ستادهای پیشه ای سیاسی با رویکرد بنگاههای اقتصادی و در این میان بدنه اجتماعی باید گره گشایی کند و با نه گفتن به کاسبان سیاسی، ساحت کنشگری سیاسی را اندیشه ورزانه و اخلاق مدارانه سازند تا شاهد مدیریت شایستگان باشیم. تا به کی قرار است مدیریت ها و مناصب، سهامی خاص باشد و بین عده ای فعال ستادی تقسیم شود؟ مگر مملکت از آن ستادهاست؟ تکلیف نخبگان و سرآمدان علمی و تجربی این مملکت چیست؟ البته در ستادها انسانهای شریف و دردمند و مطالبه گر حقوق شهروندی هم هستند اما آنها همیشه در حاشیه و کارکردشان صرفاً تا روز جمعه است تا با اعتبار و جایگاه و پایگاه اجتماعی شان سبب کسب رأی شوند و از شنبه، نخستین فراموش شوندگانند.

پوست اندازی سیاسی با حضور انسانهای اخلاق مدار، آزاده و دردمند کنونی ستادها (ستادی های تا روز جمعه و فراموش شوندگان روز شنبه) با نخبگان علمی و توسعه نگر در ستادها و پایان دادن به کاسبان انتخاباتی سبب آشتی شایستگان با مناصب و گام در مسیر توسعه و تحول مهمترین ضرورت فراروی جامعه کنشگری ایران است.