سوگنامهای برای هدایتالله دیدهبان، محیطبان جانباخته کوه خائیز
با کمال تأثر و اندوه، شهادت مظلومانهی هدایتالله دیدهبان، محیطبان فداکار و نمونهی کشوری در منطقهی حفاظتشدهی کوه خائیز، زخمیست بر جان طبیعت و نشانهای غمبار از رنج انسانهایی که بیهیاهو، بیادعا و تنها بهپاس حرمت خاک و حیات، جان بر سر رسالت خود مینهند.
در روزگاری که سودجویان، گلوی زمین را با آتش و گلوله میدرند، هدایتالله دیدهبانها در صف اول ایستادهاند. نه برای شهرت، نه برای ثروت، که تنها برای عشق. عشقی که به کوه و پرنده و درخت پیوند خورده. او از آن مردانی بود که دلش برای آهو میتپید، برای بز کوهی، برای هر ردپای حیات. و شگفتا که خود، آهو شد؛ در تیررس تفنگهایی که بوی قانون نمیدادند.
شهادت او تنها مرگ یک انسان نیست؛ مرگ وجدان جامعهایست که هنوز قدر نگاهبانان خاموش طبیعت را نمیداند.
مرگ مظلومانهی او، فریادیست که در سکوت کوهها میپیچد؛ فریاد یک زیستبومِ زخمی، که نگهبان خویش را از دست داده است.
نام هدایتالله دیدهبان نه فقط در تاریخ محیطبانی، بلکه در حافظهی همهی دلهای بیدار حک خواهد شد؛ بهعنوان نماد رشادت، شرافت، و دلسوزی برای جهانی که دارد فراموش میکند چگونه میتوان هم زیست و هم پاسدار بود.
یادش، سبزتر از درختان خائیز، روانش آرامتر از نسیم بهاری بر دامنههای زاگرس، و راهش، روشنتر از همیشه باد.
او نرفت؛ بلکه درخت شد، آسمان شد، صخره شد… و در کوه خاییز از زیست بوم زاگرس برای همیشه ماند.
نگارنده: مهدی اکبری