در ۱ اوت ۱۹۱۴، تنها یک هفته پس از ترور ولیعهد اتریش-مجارستان، آلمان رسماً به روسیه اعلام جنگ داد و بدینترتیب، جبهه شرقی یکی از خونبارترین جنگهای تاریخ بشر گشوده شد. این مقاله به بررسی ریشههای سیاسی، نظامی و ژئوپلیتیکی این تصمیم تاریخی آلمان میپردازد.
جنگ جهانی اول نه در یک روز، بلکه در پی دههها تنش، اتحادهای پیچیده و رقابتهای امپریالیستی آغاز شد.
در پی ترور فرانتس فردیناند، ولیعهد اتریش-مجارستان، در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ در سارایوو، بحران دیپلماتیکی میان قدرتهای اروپایی آغاز شد که در عرض یک ماه به شعلههای جنگ جهانی انجامید.
در این میان، روسیه بهعنوان حامی اسلاوهای صرب و قدرتی رقیب برای امپراتوریهای مرکزی (آلمان و اتریش-مجارستان)، بسیج ارتش خود را آغاز کرد. پاسخ آلمان به این بسیج، اعلام رسمی جنگ در روز اول اوت ۱۹۱۴ بود.
چرا آلمان به روسیه اعلان جنگ داد؟
آلمان، با درک موقعیت جغرافیایی خود، همواره از جنگ در دو جبهه (شرق با روسیه و غرب با فرانسه) واهمه داشت.
بر اساس طرح شلیفن، آلمان برای پیروزی سریع در جنگ، میبایست ابتدا فرانسه را شکست میداد و سپس به مقابله با روسیه میپرداخت. اما بسیج نظامی سریع روسیه این طرح را تهدید کرد.
آلمان تصمیم گرفت بهجای انتظار برای حمله، ابتکار عمل را در دست گیرد و با یک اعلان جنگ پیشدستانه، استراتژی خود را نجات دهد.
پس از ترور ولیعهد، آلمان به متحد خود، اتریش، چک سفید حمایت سیاسی و نظامی داد.
با ورود روسیه به بحران و حمایت آشکار از صربستان، آلمان احساس کرد برای حفظ اعتبار و اتحاد استراتژیکش، باید به مقابله مستقیم با روسیه بپردازد. هرگونه عقبنشینی به معنای تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی آلمان در اروپا بود.
در ساختار دیپلماتیک آن زمان، ائتلافهای دفاعی نقش کلیدی داشتند.
روسیه و فرانسه دارای اتحاد نظامی بودند؛ آلمان پیشبینی میکرد که در صورت جنگ با روسیه، فرانسه نیز وارد جنگ خواهد شد. بنابراین، آلمان با اعلان جنگ به روسیه، در واقع آغاز یک جنگ فراگیر را پذیرفت – جنگی که بهزعم رهبرانش، گریزی از آن نبود.
در روزهای پایانی ژوئیه ۱۹۱۴، تلاشهای دیپلماتیک برای مهار بحران، بینتیجه ماند. رهبران آلمان – قیصر ویلهلم دوم و صدر اعظم بتمان-هولوگ – بر این باور بودند که روسیه به هر قیمتی از صربستان حمایت خواهد کرد و زمان برای مذاکره به پایان رسیده است.
با اعلان جنگ آلمان به روسیه، جبهه شرقی جنگ جهانی اول گشوده شد؛ جبههای که میلیونها سرباز جان باختند، مرزها تغییر کرد، و امپراتوریها از هم پاشیدند.
تصمیم آلمان، نه تنها یک اقدام واکنشی به تحرکات روسیه بود، بلکه بخشی از یک راهبرد بزرگتر برای حفظ سلطه در اروپا محسوب میشد.
اما این راهبرد، بهجای پیروزی سریع، به یک جنگ فرسایشی چندساله انجامید که پایهگذار تحولات بنیادین قرن بیستم – از انقلاب روسیه گرفته تا پیدایش فاشیسم در آلمان – شد.
امروز، ۱۱۱ سال پس از آن اعلان جنگ تاریخی، تحلیل آن تصمیم همچنان برای فهم ساختار جنگ و صلح در نظام بینالملل آموزنده و ضروری است.