در یک روز معمولی و در جادهای خلوت، پوست تخمکی از دست کسی میافتد. به نظر میرسد هیچ چیزی مهمتر از عبور از جاده نیست. پوست تخمک، تکهای کوچک از زندگی در دنیای بیتوجهیها و زبالههای رها شده در طبیعت گم میشود. هیچکس نمیداند که همین تکه کوچک از همان لحظهی افتادن، آغازگر یک فاجعه خواهد بود.
مورچهها در حال عبور از این پوست تخمکاند، مشغول به کار خود و بیخبر از سرنوشتشان! گنجشک در جستوجوی غذا از دور به سمت آنها میآید. گنجشکی که حتی نمیداند لحظاتی به سر میبرد که میتواند آغازگر مرگ خود باشد. بالهایش آرام در هوا میرقصند و به سمت مورچهها میپرد.
اما در همین لحظه ماشینها از راه میرسند. یک ماشین با سرعت، گنجشک را می زند و گنجشک بیحرکت به زمین پرتاب میشود و بدن کوچک و آسیبدیدهاش به کنار جاده میافتد. لحظهای که زندگی به پایان میرسد، آغازگر فاجعهای است که هیچکس آن را نمیبیند.
بوی گندیدهای از لاشهی گنجشک در فضا میپیچد. بویی که نه فقط در هوا، بلکه در دل زمین و تمام موجودات پراکنده میشود. جانورانی که همیشه در جستوجوی غذا هستند به سمت این بوی فاجعهآمیز کشیده میشوند. کفتارها، سگهای وحشی، روباهها و دیگر موجودات به جاده میآیند.
در این لحظه اتوبوسی که پر از مسافر است با سرعت از راه میرسد. راننده با دیدن جانوران در مسیر، سعی میکند مانور دهد اما نمیتواند از برخورد جلوگیری کند. اتوبوس از کنترل خارج میشود و به سمت جانوران منحرف میشود. تصادفی که آغاز میشود، هیچ چیزی را نمیبیند. اتوبوس به یک ماشین دیگر برخورد میکند و آن ماشین به اتوبوسی دیگر و همینطور یک تصادف زنجیرهای آغاز میشود.
صدای شکستن شیشهها، فریادهای وحشتزده، دود و آتش که در هوا شناور میشود تمام فضا را پر میکند. ترافیکی از مرگ و نابودی شکل میگیرد. بیش از صد نفر در همین چند دقیقه کشته میشوند. خودروها در شعلههای آتش میسوزند و سرنشینان داخل ماشینها در لحظاتی که هیچگاه تصور نمیکردند، به پایان میرسند.
چه کسی مسئول این فاجعه است؟
همهچیز از یک پوست تخمک آغاز شد. همین یک تکه زباله، همین بیتوجهی کوچک، میتوانست به سادگی در سطل زباله انداخته شود. اما نه، کسی به آن فکر نکرد. یک بیملاحظهگی کوچک که به قیمت جانها تمام شد.
در دنیای امروز، ما در میان هزاران بیتوجهی زندگی میکنیم. پوست تخمکها، بطریهای پلاستیکی، کاغذهای رها شده در جادهها، همهچیزهایی که انگار هیچکدام مهم نیستند. اما آیا واقعاً نمیدانیم که اینها میتوانند جرقههای یک فاجعه باشند؟ وقتی زبالهای را در جاده میاندازیم، فقط یک تکه بیاهمیت به نظر میآید، اما در واقع، این زباله ممکن است شروع یک زنجیره مرگبار باشد.
در روز معاد، آیا قادر خواهیم بود پاسخگوی این اعمال کوچک و بیدقتیها باشیم؟
بیتوجهیهای ما گاهی بدون آنکه بدانیم بر دیگران تأثیر میگذارد. شاید هیچگاه متوجه نشویم که یک تکه زباله، یک پوست تخمک، یک بیاحتیاطی، میتواند به یک فاجعه تبدیل شود که تمام جامعه را تحت تأثیر قرار دهد.
جادهها خانه ما هستند، طبیعت خانه ماست، این خانه را باید حفاظت کنیم، نه تنها برای خودمان، بلکه برای حفاظت از محیط زیست و زیستمندان و نسلهایی که از ما بهجا خواهند ماند. چون هر بیملاحظهگی، هر تکه زباله، ممکن است برای کسی به قتلگاهی تبدیل شود.

