ضرورت مدیریت کلان آب نه فقط در مرز و بوم ما که در جهان، اجرای مدیریت کلان در عرصه حوضه آبریز است. با نگرشی موشکافانه به تاریخ بهره برداری از منابع آب در طول تاریخ تمدن و پیشرفت همه جانبه بشر در کنترل طبیعت اطراف خود با موجی از استفاده از ارکان محیط زیست چون آب، خاک، هوا، پوشش های گیاهی و گونه های جانوری آن هم نه چون نیاکانمان که به اندازه نیاز خود مصرف می نمودند و هرگز سازوکار بهره برداری آنان از طبیعت باعث صدمه به طبیعت اطراف خود نمی شد بلکه استفاده های نامعقول از منابع طبیعی گردید.
ضرورت استفاده بخردانه از منابع آبی در طی دهها سال موجب گردیده است که کنشگران و متخصصین عرصه آب دیگر نگاههای سنتی و کلاسیک خود در مدیریت کلان آب را صرفاً منحصر در قالبهایی مبنتی بر مرز بندیهای سیاسی و کشوری ننمایند.
اما چرا باید نگاه حکمرانی کلان آب و خاک این سرزمین و در ذیل آن مدیریت آب و خاک ما بر اساس مدیریت “حوضه های آبریز” باشند نه براساس مرزبندیهای استانی و شهرستانی؟
در این راستا هنگامی که به بیلان کاری و کارنامه دولتهای رنگارنگ در طی ۴۶ سال اخیر می نگریم ما هیچگاه دارای مدیریت آب در حوضه های آبریز نبوده ایم.
چه عوامل و دلائلی برای اجرایی نشدن الگوی مدیریت حوضه آبریز در کشور ما وجود دارند؟
در این نوشتار به الگوی اقتصاد سیاسی می پردازیم:
در زیر سایه الگوی اقتصاد سیاسی ما که تقریبا در هیچ نوع الگوی شناخته شده ای در جهان امروزین نمی گنجد و نه ویژگی سیستمی سوسیالیستی دارد و نه دارای سمت و سوی لیبرالیستی و نئولیبرالیستی است. نه نوعی بورژوازی غربی است و نه در قالبهای الگوهای دولتهای رفاه کشورهای اسکاندیناوی قرار می گیرد و نه حتی مرتبط با اقتصاد سنتی بازار است و نه حتی آنگونه که همگان می پندارند بطور کامل بر اساس دلال بازی و دلال گری است. در چنین شرایطی علیرغم اینکه کم و کیف و اهداف و دکترین اساسی این الگو در ایران مشخص نیست یک هدف معین وجود دارد و آن تأمین تحت هر شرایطیِ منابع طبیعی و انرژی بدست مصرف کنندگان است.
از آنجایی که در قالبهای این الگو جایی برای پایداری منابع طبیعی و محیط زیست وجود ندارد لذا دکترین این الگو که در واقع ترسیم کننده سیاستهای کلی حفاظت از منابع طبیعی کشور ایران در تأمین محور می باشد و اهمیتی به مقوله حفاظت از این منابع ندارد. آیا واقعا ندارد؟ در ظاهر در جراید و رسانه ها الگوی مورد نظر توافق بر سر حفاظت از ارکان محیط زیست و به ویژه آب وجود دارد ولی به دلیل فقدان ذهنیت پراگماتیستی و عملگرا ما هیچ تغییری در پایداری این منابع مشاهده نمی کنیم. بدیهی است در چنین شرایطی انجام هرگونه بحث،تحقیق، سمینار، گفتگو و کنشگری این الگو منجر به حرکتی اساسی در جهت پایداری منابع آب نخواهد شد. سیستم ذهنی که وابستگی به آب روستاها، شهرها و کلانشهرها در عرصه های شرب، محیط زیست، کشاورزی و صنعت را فقط مرتبط با ویژگی تأمین می داند نه مصرف بهینه و پایدار هرگز توانایی قبول مدیریت جامع آب بصورت حوضه های آبریز را نخواهد داشت.

