نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

ادبیات خورموج؛ پیوند عمیق میان شاعر و نویسنده با ساحت های جغرافیا

شاعران و نویسندگان، آن گاه که به گفتگو و مکالمه با جغرافیای تاریخی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی برخاسته اند درپی برقراری یک گفتمان دوسویه و با دقت و توجه به ظرایف و کاربرد نگاه زیباشناسانه ، جاودانگی و ماندگاری آثار خود را دو چندان ساخته اند. مهم آنکه درک هر یک از این ساحت ها ، با مرکزیت ساختن « انسان» و توجه به دغدغه های سیاسی ، اجتماعی ، عاشقانه وی ، این آثار را آیینه روشن این جغرافیاهای گسترده مختلف ساخته است.

در ساحت عاشقانه سرایی ، شاعری بزرگ چون نظامی ، آن هنگام که در رابطه با جغرافیای انسانی و فضای فکری عصر خود قرار می گیرد جلوه های عاشقانه ای را پیش دید مخاطب می گذارد چنانکه در لیلی و مجنون می سراید: « مجنون غریب دلشکسته / دریای زجوش نانشسته / یاری دوسه داشت دل رمیده / چون او همه واقعه رسیده / آن کوه که نجد بودنامش / لیلی به قبیله هم مقامش / برکوه شدی و می زدی دست / افتان خیزان چو مردم مست….» این گونه در مکالمه وگفتگوی دوسویه با شخصیت ها و عناصر و پدیده های اطراف، اثری ماندگار می آفریند و ما را در نوع نگاه و خواهش ها و دغدغه های دوران خود مشارکت می دهد.

یا در حوزه سیاسی ، اجتماعی اگر نبود این رباعی کمال الدین اسماعیل که می سراید: « کس نیست که تا بر وطن خود گرید / برحال تباه مردم بد گرید / دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود / امروز یکی نیست که بر صد گرید.». امروز ما نمی توانستیم به عمق اندوه انسانی ناشی از هجوم مغول و قتل عام بی گناهان دیار اصفهان در قرن هفتم پی ببریم.

اگر نبود غزل زیبای حافظ که می فرماید : « سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش / که دور شاه شجاع است ، می ، دلیر بنوش / شد آنکه اهل نظر بر کناره می رفتند /هزار گونه سخن در دهان و لب ، خاموش / به صوت چنگ بگوییم آن حکایتها / که از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش….» هرگز فضای اختناق آلود و تزویر و سکوت تلخ ، دوران امیر مبارزالدین را در نمی یافتیم و احساس شادی آور این شاعر بزرگ را پس از گذر از این دوران سخت ، درک نمی کردیم.

شاعران و نویسندگان عصر ما نیز چنین اند. « نیمای» بزرگ ، نمونه بزرگ آن است کسی که در « آی آدم هایش » در « مرغ آمین» در « کار شب پا» ، «ققنوس» و… دغدغه های اجتماعی و آرزوها و آرمانهای انسانی جغرافیای تاریخی و اجتماعی عصر خود را به تصویر درآورده است. هم چنان که در « صبحدمان» ما فریاد انسانی او را که ناشی از ناروا رفتاری افراد نا همخوان اطراف و تلاش شاعر برای کمک و یاری به آنان است می شنویم: «تا صبحدمان دراین شب گرم /افروخته ام چراغ از ایراک /می خواهم برکشم بجاتر / دیواری درسرای کوران…»

اما در جغرافیای مهربان دشتی و « خورموج» وقتی شهری را می بینیم تکیه داده به «بیرمی» استوار، جغرافیایی با نخلهای سایه گسترش و حتی « سبخ» زاران زیبایش که در شعرها و داستانها به روایت در می آیند مکالمه و گفتگوی شاعران و نویسندگان این سامان را با جغرافیای سایه گسترش در ساحت های مختلف فکری ، فرهنگی ، زبانی ، تاریخی ، اجتماعی و… دو سویه و استوار می بینیم. امروز این رابطه دو سویه را در گویش سروده « کلاخای» زنده یاد مرادی به زیبایی و استواری می بینیم. باورها ، ذهن و زبان ، دغدغه های انسانی و متن شرایط تاریخی مردم رنج دیده سامان را در آثار استاد محمدرضا صفدری می خوانیم و حس می کنیم از « سیاسنبو » گرفته تا « من ببرنیستم پیچیده به بالای خود تاکم» و…

این پیوند عمیق میان شاعر /نویسنده با جغرافیا درساحت های مختلفش دراین دیار همواره استواربوده است. نیز می توان به کار سترگ زنده یاد استاد سیدکوچک هاشمی زاده در حوزه فرهنگ و زبان و گویش دشتی اشاره نمود ، به ذهن و زبان و گویش ترکیبی سروده های استاد سید اسماعیل بهزادی اشاره کرد ، وصف های طبیعت بکر خورموج در شعرهای استاد احمد منصوری را دید و غزل های شیوا و خواندنی زنده یادان استاد ایرج اسدی و استادسیدمحمدرضا هاشمی زاده را خواند و لذت برد و در شعر امروز نیز می توان به « خار در گلدان» زنده یاد رسول حامدی ، و کارهای ارزنده استاد دکتر ابراهیم بهزادی و مانا یادان شایان حامدی و فراز بهزادی و… اشاره آورد که از نمونه های موفق شعر امروزند. در دیگر حوزه ها نیز چون نقد ادبی ، ترجمه ، پژوهش ، ترانه سرایی و…. کارهای شایسته و ماندگاری از این دیار آفریده شده که همگی گواه بر اینند که این خاک پاک ، سرشار از برکت ها و توانمندیها و آفرینش هاست که هرکدام پیوندی مادری با این دیار مهربانی برقرار ساخته است.

خروج از نسخه موبایل