نماد سایت پایگاه فرهنگی اجتماعی سپهر جنوب

کارکرد واژگونه احزاب در ایران

ایران سرزمین منابع و معادن است و از مهمترین سرمایه های ایران نیروی انسانی است که این سرمایه ناب و بی همتا در فرآیند تصمیم سازی ها و مدیریت اجرایی برای آبادانی میهن به ندرت استفاده می شود. سرمایه های انسانی بی شماری که یا گوشه گزین اند و یا از سر ناچاری و پس زدن ها، ناگزیر بانگ رحیل سر داده و جلای وطن کرده و دنیا از وجودشان برخوردار گشته است. این نوعی خودتحریمی است که نه تنها حاکمیت که احزاب هم سهامدار این بلایند. من همواره کوشیده ام علیرغم روند حاکم بر فضای سیاسی و رسانه ای که فقط حاکمیت را یگانه عامل نابسامانی ها قلمداد می کند به احزاب سیاسی و نقش و کارکرد آنها در پدیداری وضعیت امروز کشور گریزی بزنم.

انتخابات از مهمترین جلوه های مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش است که جماعتی قدرت طلب و فرصت طلب در قالب احزاب و جریانهای سیاسی و صرفا هنگام انتخابات، گرم کننده تنور این کارزارند و پسا انتخابات، مجاهدانِ تقسیم غنایم و کسب مناصبند و با تشکیل کابینه و تعیین تکلیف مدیران ارشد استانی و… سوار شدگان بر قطار دولت و به قدرت رسیدگان، میدان داری می کنند و خیل دیگری خاموش و البته در فرصت های مناسب، در قامت منتقد و مخالف خودنمایی می کنند و حامیان دیروز و مدعیان امروزند و همه دردشان، سهم از قدرت است و بس.

در یادداشت های پیشین به سهم احزاب و جریانهای سیاسی در کاهش مشارکت در انتخابات نوشتم و دوباره یادآور می شوم که سهم احزاب و جناح ها اگر بیش از حاکمیت نباشد اما همسنگ آن است. احزاب و سیاسیون در هنگامه انتخابات بر موج مطالبات مدنی جامعه (که اتفاقا همه جریانات سیاسی در پیدایش آن سهیم اند) سوار شده و منادی نجات جامعه اند و در پسا انتخابات مطالبات و خواسته های مردم به حاشیه رفته و سهم خواهی از قدرت، به متن و اصل ماجرا تبدیل می شود.

همین انتخاباتی که گذشت اگر به بخش پیروز بنگریم اصلاحات و اعتدال دست در دست بخشی از اصولگرایان با شعار زیبا و فریبای «برای ایران» گِرد دکتر پزشکیان انجمن شدند تا با وحدت و وفاق ملی، تمامیت خواهان و انحصارگرایان را کنار بزنند و ناجی میهن شوند. اصلاحات و اعتدال در خروشی بی سابقه با بسیج همه سرمایه های سیاسی و اجتماعی خویش به میدان آمدند و فرجام کار، دولتی شکل گرفت که ۲۵ درصد آرای جامعه را در سبد خود دارد و حداقلی ترین دولت پس از انقلاب است. چرا چنین شد؟ نارضایتی مردم از حاکمیت و بی اعتمادی از سیاسیون! در گذشته هم نارضایتی از حاکمیت وجود داشت اما چون احزاب معتبر بودند موج آفرینی و شور و شکوه انتخاباتی می شد اما این نسخه دیگر شفا بخش نیست چون بارها اعتماد کردند و آزمودند و آزموده را باز آزمودن خطاست.

سپهر سیاسی جای قهر و آشتی نیست که اگر در بازی نباشید قهر کنید و بهانه قهر را رفتارهای حاکمیتی و نارضایتی مردمی بدانید اما مشارکت را به داشتن کاندیدا در انتخابات، مشروط کنید. شرط مشارکت با حضور کاندیدای شاخص جریان سیاسی یعنی سهم خواهی و مشارک در قدرت. آیا اینها توهین به شعور مردم نیست؟ مردم را چه فرض کرده اید؟ مردم ناراضی و منتقد از حاکمیت اگر پای صندوق نمی آیند چون دیگر به شما بی اعتمادند چرا که فرداهای پسا انتخاباتی و جنگ های قدرت و سهم خواهی های تان را به یاد دارند و شما را شایسته نمایندگی و دادخواهی خود نمی دانند.
انتخابات ادوار گذشته ریاست جمهوری و مجلس را که بنگریم، مطالبات روز جامعه فقط شعار انتخاباتی است و فردای انتخابات جنگ قدرت و پیکارِ سهم خواهی است و مردم تا انتخابات بعدی فراموش و بر انباشت مطالبات و معضلات افزون می شود. امروز کار به جایی رسیده که هنوز مراسم تنفیذ و تحلیف انجام نشده سهم خواهی ها، زیاده خواهی ها و تمامیت خواهی ها داد بسیاری را در آورده تا جایی که رییس جمهور منتخب هم از این وضعیت شکایت دارد و در دیدار با ستادهای مردمی نومیدانه می گوید: «انتخاب مسئولان برای ما معضل شده است چون شعار دادیم انتخاب برتر می کنیم اما حالا به همه می گوییم کمک کنید، اما همه آدمهای خودشان را معرفی می کنند؛ نمی دانم باید چه کار کنیم.» و این یعنی عمق ابتذال سیاست در ایران.

کسانی که مدعی پرچمداری جریانات سیاسی و رهبری احزاب هستند و برای مشارکت و حمایت از دکتر پزشکیان در انتخابات بیانیه روی بیانیه می دادید، امروز چرا خاموشید و بیانیه نمی دهید و بر این فاجعه سیاسی پایان نمی دهید؟ چرا از شعار «برای ایران» و رییس جمهور منتخب، پاسبانی نمی کنید؟ اگر مخاطب این ماجرا شما نیستید پس روزه سکوت بشکنید و منتخب جمهور را از این باتلاق سهم خواهی و منفعت طلبی وارهانید. امروز روز تکلیف، وفاداری و پایبندی شما به ادعا ها و شعارهایتان است. ای کاش این سهم خواهی ها برای سرآمدان، شایستگان، برجستگان و اندیشمندانِ خودساخته بدنه اجتماعی جریانات سیاسی بود نه برای فرتوتانِ ورشکسته سیاسی و مدیران ناکارآمد دیروزشان باشد.آیا وعده صادق تان همین بود؟ آیا فکر نمی کنید همین سکوت و غیبت تان در بزنگاههایی که باید باشید و نیستید سبب رویگردانی سرمایه اجتماعی تان شده و دچار بحران خواهندگی و محبوبیت شده اید؟ آیا به مردم حق نمی دهید که از شما نومید و سرخورده باشند؟ وقتی انسانهای آزاده همراه و حامی منتخب جمهور، از چیدمان کمیته های بررسی گزینه های کابینه و فرآیند بررسی ها و خروجی کار، هشدار می دهند و فریادشان به آسمان است که صدای رییس جمهور هم در آمده، آیا مردم حق ندارند از شما بی اعتماد باشند و دیگر بازیچه شما نشوند؟ آیا روز آن نرسیده که جای سهم خواهی در قدرت، از قدرت تان را برای میدان دادن به نیروهای انسانی ناب میهن به کار بندید و زمینه ساز آشتی ملی نخبگانی شوید؟ شایستگان و سزاوارانِ علمی کشور تا به کی باید پشت خط سیری ناپذیریِ چسبندگانِ قدرت و چنبره زدگان منفعت بمانند؟ شما که مدعی نجات جامعه از گروهی انحصار طلب بودید آیا خود اسیر انحصار طلبی نیستید؟ رقیب انتخاباتی تان را نماینده تفکر طالبانی خواندید، چه فرقی است بین تفکر طالبانی و طالبان قدرت!

باورمندم که امروز روز آزمون رهبران جریانهای سیاسی و سران احزاب است که با خردورزی و دوراندیشی، میهن دوستانه و عملگرایانه به این بازی های قدرت طلبیِ دامنگیرشان پایان دهند و با کنش فعالانه و زمان شناسانه فصلی نوین از کنشگری سیاسی را آغاز تا زمینه ساز فعالیت رسمی و حقیقی احزاب را در ایران فراهم کنند.
اکنون که منتخب جمهور با گفتمان وفاق ملی و پایان دادن به انحصارطلبی به میدان آمده و در همایش سپاس در حضور فعالان ستاد مرکزی می گوید: «اصلاحات دفاع از فرد و گروه و جناح خاصی نیست. اصلاحات یعنی راهی را برویم که انصاف و عدالت در همه کشور مستقر شود.» پس نخست تکلیف خودتان را با گفتمان وفاق ملی روشن کنید و برای پایان دادن به کشمکش های سیاسی و جنگ قدرت، همدلانه با رییس جمهور منتخب برای نجات میهن بکوشید.
نقش و کارکرد رهبران سیاسی و احزاب فقط بیانیه دادن و فراخوان انتخاباتی نیست، پاسداری از گفتمان سیاسی و پایش و پالایش ساختار تشکیلاتی خود از کژروی ها و کاستی ها و آفات سیاسی هم رسالت شماست و این همان نقطه ضعف تاریخی است که هیچگاه به درمانش نپرداختید و امروز سیاست در ایران را به خانه آخر رسانده اید و اینک هنگامه نه به قدرت و احیای گفتمان و اندیشه سیاسی و بازیابی اعتماد مردم به احزاب است. اندیشه سیاسی تان را بیش از این جولانگاه قدرت سواران و سرمایه سالاران نسازید.