لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
Post Type Selectors

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › من کوهستانم نه قاتل، گناه خود بر من ننویسید

۴, دی,۱۴۰۴ | ۱۱:۵۰ ق.ظ

7181

17

بدون دیدگاه

بیانیه ای از زبان کوهستان

من کوهستانم نه قاتل، گناه خود بر من ننویسید

مهندس مهرشاد زارعیان _ کوه نورد

پایگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب»

کوهستان دشمن نیست؛
شاهکارِ طبیعت است که آینه‌ای در برابر روح ما گرفته است.
هرکه بی‌مطالعه، بی‌آمادگی و بی‌تأمل، در این آینه نگاه کند،
تصویر لرزان خود را می‌بیند، نه چهره‌ی قله.

من کوهستانم.
نه قاتلم، نه کمین‌گاه مرگ.
من سکوت سترگ زمینم،
ایستاده بر فراز قرن‌ها، بی‌تفاوت به هیاهو،
بی‌میل به نمایش، و سخت‌گیر با نادانی.

 

 

هرگاه حادثه‌ای در هر گوشه از کوه‌های این سرزمین رخ می‌دهد،
همه چیز به یک جمله تلخ تقلیل می‌یابد:
«یک کوه‌نورد جان باخت.»

اما آیا معما همین‌جا تمام می‌شود؟
چرا مرگ، پایان پرسش است و نه آغاز بررسی؟

چرا از «چراییِ صعود» سخن نمی‌گوییم؟

چرا انگیزه‌ها، هیجان‌ها، فشارهای روانی و دلایل تصمیم،
به اندازه‌ی مسیر و قله، اندازه‌گیری نمی‌شوند؟

چرا هنگام حادثه، علت صعود آسیب‌شناسی نمی‌شود؟

چرا تنها مرگ ثبت می‌شود و نه اندیشه‌ی منتهی به مرگ؟

اگر رفتارشناسی شود،
اگر سلامت روان و جسم تحلیل گردد،
اگر اخلاق و انگیزه بررسی شود،
اگر وضعیت خانوادگی، اجتماعی و مسئولیت‌های فرد دیده شود،
اگر از نظر آمادگی جسمی، تغذیه، شرایط فصلی و جوی ارزیابی گردد،
اگر تقلیدگرایی، روکم‌کنی، و رقابت رفاقتی بازشناسی شود،
و اگر ریشه‌های فرهنگی و آموزشی این تصمیم‌ها موشکافی گردد،
آیا به نتایج عمیق‌تر و پیشگیرانه‌تری نمی‌رسیم؟
آیا آمار و آلام حوادث کمتر نخواهد شد؟

صعود، فقط آزمون قدرت نیست؛
آزمون عقل است، بلوغ است، خردورزی است.
وقتی صعودها در فصول نامناسب یا در هوای غیرمجاز انجام می‌شود،
کوه مقصر نیست؛ تصمیم است که خطرناک می‌شود.

 

 

اگر می‌گویید «بام ایران قاتل است»،
پس باید علم کشته‌شده‌ی ما را بازپرسید.
یا این بام (دماوند)ویژگی اقلیمی و فنی خاص دارد که نیازمند بازنگری در مجوزها و فصل‌هاست،
یا رفتار انسان در آن بی‌انضباط، غیرکنترل‌شده و غیرعقلانی است.
در هر دو حالت، ترجیح آگاهی بر هیجان، واجب است.

اگر کوه قاتل است،
چرا فراخوان عمومی برای صعود داده می‌شود؟
و اگر قاتل نیست ، که نیست ،
چرا مسئولیت انسانی فراموش می‌شود؟

جامعهٔ کوه‌نوردی ما در این رابطهٔ مرید و مرادی با کوهستان،
یک سوی ماجرا را تلخ کرده است:
ستایش بی‌مرزِ صعود،
و سکوت سنگینِ پس از مرگ.

نتیجه چه شده؟
جامعه‌ای عزادار، بی‌انگیزه و بی‌برنامه،
که در آن قانون، آموزش و اخلاق،
در برابر هیجانِ بی‌مهار، رنگ می‌بازد.

 

 

ما از «صیانت از کوهستان» سخن بسیار گفته‌ایم،
اما کم‌تر پرسیده‌ایم:
صیانت از کوه‌نورد کجاست؟

چگونه از انسانی که پا در مسیر می‌گذارد پاسداری می‌کنیم؟
کوه را حفظ می‌کنیم، اما انسانِ کوه را نه.

ریشه‌ی این کشته‌شدن‌ها
نه صرفاً در صعود انفرادی است و نه در تیمی؛
بلکه در تصمیم‌های ناپخته،
در نبودِ نظام ارزیابی انسانی،
در غیبتِ آموزش روانی و اخلاقی،
و در حذف عقل و خرد از معادله‌ی صعود است.

همنوردان ایران:
خانم” طاهره حاصلی”، آخرین نخواهد بود،
اگر امروز هوشیار نشویم.
اگر صعود را از «قهرمان‌سازی» به «دانش‌سازی» تبدیل نکنیم،
اگر پیش از سفر، زاد و توشهٔ خرد نیاموزیم.

کوهستان دشمن نیست؛
شاهکارِ طبیعت است که آینه‌ای در برابر روح ما گرفته است.
هرکه بی‌مطالعه، بی‌آمادگی و بی‌تأمل، در این آینه نگاه کند،
تصویر لرزان خود را می‌بیند، نه چهره‌ی قله.

من کوهستانم.
به شما مسیر می‌دهم، نه مجوز بی‌پروایی.
به شما فرصت می‌دهم، نه حقِ نادیده گرفتن عقل و وجدان.
به شما شگفتی می‌بخشم، نه ضمانتِ بازگشت.

مرا قاتل نکنید.
شما هوشیار باشید.
آگاهی، اولین قله است.
و تنها انسانِ آگاه است که از بلندی بازمی‌گردد،
نه انسانِ مغرور.

انتهای پیام/