۲۴, فروردین,۱۴۰۴ | ۱۲:۰۲ ق.ظ
4657
210
2 دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
۲۴, فروردین,۱۴۰۴ | ۱۲:۰۲ ق.ظ
4657
210
2 دیدگاه
اولین جرقه خطر انتقال آب بین حوضه ای آن زمان زده شد که دم خروس در قالب یک ویدئو چند سال پیش درز کرد که در آن چند به اصطلاح مسئول سیاسی دور میزی جمع شده و برای انتقال آب بین حوضه ای پشت درهای بسته تصمیمگیری می کردند و اصرار داشتند که نباید این تصمیمات به بیرون درز کند. در آن جلسه مسئولی با تحکم میگفت پیوست محیط زیست مسأله ای نیست یک شبه آن را میگیرد.!! و حالا یکی از همان تصمیمات، روز صفر یزد را رقم زده است.
در دهه های اخیر هزاران بار متخصصان بین رشته ای نسبت به تبعات اجتماعی و اقتصادی تصمیمات سیاسی آب ( که وزن آن به میزان قدرت سیاسی مقصد بستگی داشت) هشدار دادند. اما متأسفانه به جای شنیدن با آنها برخورد شد.
کنترل شدید سیلاب با سدسازی های بی رویه و انتقال آب بین حوضه ای قربانی کردن عدالت آب و به تبع آن عدالت اجتماعی است. اما متأسفانه برخی از کنشگران سدسازی و انتقال آب اگر به مقصد مناطق خودشان باشد آن را موجه میدانند!!
علم می گوید آب هر حوضه متعلق به همه زیستمندان آن حوضه آبریز از صدر تا زیل است نه فقط متعلق به بخشی از مردم ساکن و نیز علم می گوید انتقال آب بین حوضه ای آخرین راه حل تأمین اجتماعی ترین صورت بندی آب و آب خط مقدم، یعنی آب شرب است.
اما در ایران انتقال آب بین حوضه ای برای توسعه صنعت و کشاورزی دست بالا دارد رشد صنایع آب بر و رشد جمعیت مصرف کننده آب و توسعه سطح زیرکشت در استانهایی که مقصد طرحهای انتقال آب هستند گواه این است که انتفال برای شرب بهانه بوده است.
سالهاست همه متخصصان دلسوز وطن هشدار دادند که آمایش سرزمین و سياستگذاري مبتنی بر آب قابل برنامه ریزی در هر حوضه باید مبنای سياستگذاري در کشاورزی و صنعت و رشد جمعیت باشد اما گوش شنوایی نبوده و نیست.
کافیست تعداد واحدهای صنعتی آب بر فولاد، کاشی و سرامیک سازی و پتروشیمی در مناطق مرکزی که همگی جاذب جمعیتند در سه دهه اخیر بررسی شود.
سوال مهم این است که چه کسانی و بنا بر چه داده های آبی تصمیم به توسعه صنایع آب بر و کشاورزی و تمرکز جمعیت در این مناطق گرفته اند؟ و این سوال البته پاسخی ندارد.
به طورکلی حوضه آب ریز تعریف مشخص و محدوده و ظرفیت و قابلیتی دارد که بر مبنای آن باید فشار جمعیتی و نیازهای آنها را تنظیم و زیرساختها را توسعه داد و شواهد نشان میدهد که گویی توجه به علم در مدیریت منابع آب کشور بی معناست!!نواحی مرکزی کشورکه بر اساس نقشه قدرت سیاسی بیشترین تعداد مسئولان رده بالای سیاسی دارد مقصد بیشترین پروژه های آب است و با اینحال این مناطق باستانی سازگار با اقلیم تنش ترین منطقه کشور هم به لحاظ اقلیمی، آبی و اجتماعی تبدیل شده و یک اضمحلال فرهنگی در حوزه آب در این مناطق رخ داده است.
آنچه مسلم است این مساله باید حل شود وگرنه روز صفر یزد نه تنها آخرین نخواهد بود بلکه بحرانی است که هر بار جابجا خواهد شد. سدسازی و انتقال آب به مقصد مرکز ایران، مرگ قناتها و مرگ فرهنگ بی مثال عادلانه و سازگارانه کویرنشینان را رقم زد و اگراین میلیاردها تومان ها در راه حفظ قناتها، توسعه گردشگری، اقتصاد کم آب و کشاورزی کوچک و بهرهور و نظایر این میشد نه تنها حوضه زاینده رود که حوضه کارون، ارومیه و بختگان نیز به ویرانی و فقر آبی حال حاضر نمی رسید.
مگر کشور ما به چند هزار تن سیب درختی، کاشت برنج، خربزه و پیاز و خیار نیاز دارد؟ در حوزه صنعت وظیفه دولت است که سیاست پایداری اجرا کند و در حوضه مردم آیا کشاورزان حوضه زاینده رود، ارومیه بختگان و.. حاضرند برای نجات حوضه آبریز سرزمین شان از منافع شخصی خود بگذرند؟
آیا دولت میخواهد به توسعه ویرانگر صنایع با اتکا به سدسازی و انتقال آب بین حوضه ای پایان دهد؟
آیا وقت آن نرسیده که سیاسیون بدون بینش و سواد آب از پشت میزهای تصمیم گیری پشت درهای بسته برخيزند؟ امامان جمعه و جماعت، نمایندگان مجلس و بقیه رجال سیاسی با اتکا به کدام دانش و داده های آب یک شبه برای ساخت یک سد و انتقال آب بین حوضه ای تصمیم میگیرند و فردایش بدون داشتن مجوز لودرها را برای تخریب جنگلها و منابع طبیعی که ضامن بقای سرزمین ماست روانه می کنند؟
برای جلوگیری از تکرار روز صفر یزد باید وزارت آب و محیط زیست تشکیل شده و به هیدرولیک دولتی پایان داده شود. نهادی باید مدیریت منابع آب و حفاظت از منابع آب را بر عهده بگیرد که خود پیمانکار و کارفرمای سد و انتقال آب بین حوضه ای نباشد و نیز پاسخگوی خطاهای خود باشد. هیدرولیک دولتی باید به حکمرانی آب تبدیل شود. مسئوليت کارفرمایی سدسازی و انتقال آب (هیدرولیک ) با حفاظت از منابع آب (حکمرانی با مشارکت مردم و جامعه مدنی ) کاملا در تضاد است و تا این تضادهای نهادی حل نشود روز صفر در هر جایی احتمالا تکرار خواهد شد.
سلام. فعالان عزیز ما عادت کردهاند که یکطرفه به قاضی بروند. سر تا ته جامعه فعالان به دویست نفر هم نمیرسد. در این جامعه ده نفر آگاه به مفاهیم محیطزیست هم وجود ندارد. ولی مدیران ما با یک جامعه نود میلیونی طرف هستند که باید مشکلات آنها را حل کنند. حکومت گرفتار سیاست خارجی و امنیت و استقلال کشور است و دولت هم برای آرام کردن جوامع محلی راهی بهغیر از باجدادن به ذهنش نمیرسد. وقتی کشور با تهدید امنیتی روبهرو است و شمشیر غرب را روی سرش گذاشته شده است البته که به سمت صنعت و کشاورزی میرود تا هم نیاز کشور را تامین و هم مردم را آرام کند. در چنین شرایطی فعالان ما بهجای درک شرایط وخیم کشور و کمک بهمدیریت برای گرفتن تصمیمات درست و منطقی و خردمندانه فقط چوب لای چرخ میگذارند و حکومت را دستپاچه و نگران میکنند. به همین دلیل است که کسی به حرف فعالان توجه نمیکند. واضح عرض کنم که هدف فعالان ما خیر نیست. نگاه سیاسی دارند و از محیطزیست فقط بهصورت ابزار استفاده میکنند.
ریشه تمام معضلات اجتماعی ما در همان باج دادن به جوامع محلی نهفته است. ندیدم فعالان ما بهاین نکته مهم توجه کنند. این فعالان زیادهخواهی و منفعتطلبی منزجرکننده جوامع محلی را نادیده میگیرند و تمام گناهان را متوجه حکومت میکنند. در واقع اگر حکومت هم بخواهد جلوی باجدادن را بگیرد باز هم همین فعالان آن را چماق کرده و بر سر حکومت میکوبند و از فقر و بدبختی و ظلم به روستاییان سخن میگویند!! بهزبان ساده برای فعالان ما اصلا و ابدا محیطزیست و حفظ ارزشهای زیست مهم نیست و درک زیادی از این موضوع ندارند. هدف فقط زدن است و بس. در این مورد بحث مفصل است.