لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
جستجو در پست ها
جستجو در صفحات

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › فرو ریزش سقف‌های محیط‌ زیست

۲, مرداد,۱۴۰۴ | ۴:۴۵ ب.ظ

5570

26

بدون دیدگاه

نگاهی به مسئله‌ی آب در سرزمین ایران با تأکید بر استان بوشهر

فرو ریزش سقف‌های محیط‌ زیست

راضیه اشعثی _ مدرس

اختصاصی پایگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب»

وقتی دامنه‌های کوهستان یک سرزمین عریان می‌شوند و اراضی ملی از جنگل ها پاک می گردد، جایی برای تحقق اثر‌بخشی کوهستان بر پهنه سرزمینی نخواهد بود. با حذف پوشش گیاهی، اعتدال بارشی از دست می‌رود یا سیل به راه می‌افتد و یا بارش‌ها هرزآبی بیش نمی‌شوند و یا این که یک چرخه بی‌بارشی طولانی رخ می‌دهد و توزیع فصلی از همان حداقل بارش را نیز نخواهیم داشت چرا که درختان سکان حیات و پدران و مادران باران هستند.

شکل گیرى حیات در ایران بیش از هر چیز به میزان دسترسى به آب بستگى داشته است . کانون‌های جمعیتی روستایی و شهری در طول قرن‌ها سکونت، شکل استقرار خود را از مسیر آب‌ها کسب نموده‌اند. منابع آب همواره در گذر پرفراز و نشیب حیات، گرانیگاه و نقطه ثقل زندگی بوده است. متأسفانه در چند دهه‌ی اخیر نادیده‌انگاری شرایط محیطی و عدم درک موقعیت اقلیمی، ما را به ناکجا‌ آباد آب رسانیده است. دیگر این مثال هرجا آب هست آبادی هم هست، در سرزمین و جغرافیای کشور ما معنا و مفهوم خود را از دست داده است. بنا به یک اصل جغرافیایی وقتی به سمت کوهپایه‌ها حرکت می کنیم با کاهش دما، بارش بیشتر و دسترسی به منابع آب افزایش خواهد یافت. چندی است این توازن بهم خورده و تعادلی در این عبارت اقلیمی دیده نمی‌شود.

وقتی دامنه‌های کوهستان یک سرزمین عریان می‌شوند و اراضی ملی از جنگل ها پاک می گردد، جایی برای تحقق اثر‌بخشی کوهستان بر پهنه سرزمینی نخواهد بود. با حذف پوشش گیاهی، اعتدال بارشی از دست می‌رود یا سیل به راه می‌افتد و یا بارش‌ها هرزآبی بیش نمی‌شوند و یا این که یک چرخه بی‌بارشی طولانی رخ می‌دهد و توزیع فصلی از همان حداقل بارش را نیز نخواهیم داشت چرا که درختان سکان حیات و پدران و مادران باران هستند. حدف بلوط بر دامنه‌های زاگرس نمونه بزرگ این رویداد بر پهنه سرزمینی ماست.

آب ظرف تمام فعالیت های بشری بوده است که با ترک برداشتن و شکسته شدن این ظرف فعالیت های حیاتی دچار نقصان می شود. بیش از چهار دهه است که منابع آب کشورمان از نامدیریتی رنج می‌برد. استمرارسیاست گذاری اشتباه براین منبع ارزشمند سایه افکنده است و بحران در مدیریت آب جدی است. بحران در مدیریت توزیع و مصرف آب است نه تولید. میزان بارش متوسط ۲۵۰ میلی‌متر برای ما کافی بوده است.

تغییر در الگوی مصرف بخش‌های سه‌گانه کشاورزی، صنعت و شرب یک ضرورت اجتناب ناپذیر است . آثار برنامه‌ انتقال آب به دل کویر برای صنایع آب‌بر به بی‌آبی مناطق پرآب نظیر چهارمحال بختیاری و همدان انجامیده است. غبار بی‌مدیریتی بر توزیع آب در بخش کشاورزی بیش از پیش نمود پیدا کرده است. بدین سبب تغییر کاربری اراضی و تصاحب اراضی ملی به حذف جنگل‌ها و فرسایش خاک منجر شده و با حداقل بارش، جریانی از خاک‌های سست دامنه‌ها به راه افتاده و از عمر مفید سدها کاسته می‌شود. در نتیجه آب‌گیری آبخوان ها و سدها کم و کم‌تر شده است و کمبود آب در دوره‌های خشکسالی اثر خود را بر اکوسیستم پشت سدها و کاهش وسعت تالاب‌ها به وضوح نمایان کرده است.

تالاب‌ها حافظ رطوبت خاک و تعدیل شرایط طبیعی محیط و … همواره سرچشمه‌ی زندگی برای مناطق مجاور خود بوده اند. خشکیدگی تالاب‌ها زنجیره‌ای از مشکلات را برای انسان و طبیعت به همراه ‌آورده است. به عنوان نمونه چنانکه شاهد هستید تالاب حله تازه ترین قربانی بی آبی در استان بوشهر است. تالاب حله در انتهای مسیر رودخانه حله تشکیل و گسترده شد اما توزیع نامتعادل آب رودخانه در بالادست، عدم پرداخت حق آب تالاب‌، استفاده‌ بی رویه در بخش کشاورزی، اختصاص حق آب تالاب بر خلاف اصول آمایش به کشت صیفی و محصولات آب بر و همچنین افزایش سطح زیر کشت نخیلات با شیوه آبیاری غرقابی موجب كاهش حجم آب ورودی به تالاب و تغییر در اكوسیستم آن شده است. از طرف دیگر ورود پساب کشاورزی، افزایش غلظت املاح ، شرایط هیدرولوژی ناپایدار، موجودیت تالاب را در وضعیت بحرانی قرارداده است.

با کاهش منابع آبی تالاب، تنوع زیستی گونه های گیاهی و جانوری در معرض خطر جدی قرارگرفته است و اگر این روند ادامه پیدا کند با توجه به خشکسالی های اخیر، با تغییر اکوسیستم پیامدهای ناگوار دیگری نظیر ریزگردها متوجه محیط طبیعی و مردم محلی خواهد شد و جوامع همجوار تالاب که زندگی آن ها به تالاب وابسته است مجبور به مهاجرت خواهند شد. حالا تالاب حله چشم امید به رهاسازی حقابه خود از سد دوخته و منتظر لایروبی و اصلاحاتی در مسیر خود است. چرا که خشک بومی، اندک اندک زاده می شود و فشار و فشار فزونی می گیرد. خشک شدن هورالعظیم و بی‌آبی در خوزستان به عنوان بخش بزرگی از بین النهرین مبین این واقعیت است.

بهره‌برداری از منابع آب‌های سطحی با تعدد سد‌های مخزنی ما را به بی‌راهگی از منابع موجود آب سوق داد لذا بهره‌برداری منابع آب زیرزمینی هر روز بیشتر شد و با بی تدبیری برای جبران کمبودها، سراغ آب‌های ممنوعه رفتیم. ورشکستگی آبی با کف‌شکنی آغاز شد. نظیردشت های ارم و بوشکان دشتستان که با بیلان منفی آب روبرو هستند اکنون این روندها هم‌چنان ادامه دارد. به طور مداوم از زیر شهرها و زمین‌های مزروعی آب و هیدروکربن‌ها استخراج می‌شود و در نتیجه‌ی این کف‌روبی‌ها، فرونشست‌های پی در پی اتفاق می‌افتد.

تنها اقتصاد قابل بازگوی ما کشاورزی است و بس. برای کسب درآمد در این فضای ناکارآمدی، مردم به سمت‌ و سوی کشاورزی رفته‌اند. کشت‌های سنتی آب‌بر در مناطق کم آب و … رایج شد. با فشار یک سویه جهت افزایش تولید کشاورزی و کشت‌های بی‌رویه سنتی به سادگی خشکیدگی و خشک بومی سرزمین اجدادی ما اتفاق افتاده است. این‌جا است که این دعای تاریخی در تاریخ سرزمین ما باقی می‌ماند تا از نسلی به نسل دیگر میراث‌دار آن باشیم:«خدایا سرزمین ما را از دروغ و خشکسالی و دشمن محافظت فرما.»

درک تنوع اقلیم ایران یک آورده‌ اساطیری بوده است. همیشه با ما بوده و با تاریخ ما پیوند دارد. ساخت سد و بندهای انحرافی، ساخت آب انبارها، کشت درختان مقاوم به خشکی و … مؤید این مطلب است.
حالا با فرو ریزش سقف‌های محیط زیستی و در نوردیدن مرزهای زمینی آن، مشکلات هر روز به بحران تبدیل می‌شوند و انبوه بحران‌ها عرصه را برای همزیستی همه زیستمندان تنگ‌تر می‌نمایند. اثرات زیست‌محیطی محلی و منطقه‌ای غیر قابل بازگشت می‌شوند. وسعت تغییر و تحول فراوان شده و دامن همه بسترهای زیستی را فرا می‌گیرد. دست‌اندازی‌های بی محابا در محیط‌ زیست عواقب مستقیم و غیر‌مستقیم بر نشو و نمای نباتی و حیوانی در سیستان و بلوچستان گذارده و از حد آستانه فراتر رفته است. تحولات متزاید محلی به تدریج روی هم انباشته شده و منجر به عوارض ثانوی محیط در اصفهان گردیده که آثار سوء آن به همه‌گیری محیطی انجامیده است.

آستانه‌های محلی و منطقه‌ای نظیر بهره‌مندی از آب شیرین و تولید غذا برای عموم، رسیدن به شرایط پایدار را با سیاست های غلط آبی ناممکن نموده است.
بحران آب و فرسایش خاک نماد‌های تغییر و تحول محیط‌ زیست سرزمین ما هستند که با یکدیگر پیوند دارند. کمبود منابع آب، خشکسالی، خشک بومی، تداوم آبیاری غرقابی نخیلات، خشکیدن تالاب‌ها، جانمایی نامناسب صنایع آب‌بر ، تخلیه آبخوان‌ها و … امروزه به عنوان معضلات ملی هستند.

ایجاد تنش در چرخه طبیعی بسترِ تنش در چرخه اجتماعی را فراهم آورده است. با طرح انتقال آب از سرشاخه‌های رودهای پر‌آب به یزد و کرمان فشار و تاب‌آوری محیط، غیر‌قابل کنترل شده است. در نتیجه با مرگ بنیان‌های زیستی زمینه‌ کوچ اجباری جانوری و انسانی اتفاق می‌افتد. پیچیدگی، اندازه و بسامد تأثیرگذاری انسان بر محیط‌ زیست سرزمین ما بر همگان روشن شده است.

مسیر یک سویه توسعه سبب شده تا با مشکلات متعدد محیط زیستی و چالش‌های اساسی سرزمینی رو‌به‌رو شویم به طوری که مشکلات و بحران‌های محیط‌زیستی در اکثر مناطق ایران در حوزه‌های مختلف کاملاً مشهود است. در این چند دهه طرح‌های توسعه‌محور با توان‌های منطقه‌ای و الزامات محیط‌زیستی منطبق نبوده است. اجرای طرح‌های توسعه لزوماً باید توزیع مکانی مناسبی در سطوح مختلف سرزمینی داشته باشد و بر اساس قابلیت‌ها و تنگناهای محیطی مکان‌یابی و جانمایی شوند.

تعدد معضلات انسان‌ساخت نظیر تغییر کاربری اراضی، توسعه‌ شهرها، بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آبی، بهره‌برداری از منابع معدنی، فرسایش خاک، کشت غیراصولی، زدودن جنگل‌ها، خشک شدن تالاب‌ها، رها‌ساری زباله‌ها و فاضلاب‌ها حاصل برخورد ناآگاهانه‌ی انسان و عدم درک توان محیط و موقعیت مکانی یک فضای جغرافیایی است.

در این میان تنها نگاه سیستمی و کل‌گرایانه می‌تواند راهی برای خروج از بحران‌های زیستی باشد. مشکلات و مسائل محیط‌ زیستی پیش از این منحصر به محل‌های خاصی بود اما امروزه به عنوان معضلات محلی، ملی و بین‌المللی مطرح هستند که بر جغرافیای ما قد علم کرده‌اند.

اولین ضرورت، ریشه‌کن‌کردن محرومیت و فقر از زندگی مردم است. این امر می‌تواند با بهره‌گیری مناسب از منابع موجود انجام شود. سیاست‌های خوب و مناسب هم فقر را می‌تواند ریشه‌کن کند و هم محیط زیست پایدار را به وجود آورد.

یک جامعه پایدار واقعی جامعه‌ای است که در آن نیازها و رفاه اجتماعی و فرصت‌های اقتصادی به دست می‌آیند و محدودیت‌های زیستی در اکوسیستم‌های مختلف در نظر گرفته می‌شوند. فرو افتادن از آستانه‌های امن بنیان‌های اجتماعی، سیستم‌های طبیعی را به آستانه یا شیب افزایشی مانند کمبود منابع، تغییر اقلیم، از دست‌دادن تنوع زیستی، مهاجرت و خالی‌شدن روستا‌ها از سکنه و … سوق می دهد که نتیجه‌ آن کاهش فضای امن و عادلانه برای شهروندان و محیط است. برای حفظ مرزهای زیستی مسئولین در سطح محلی، ملی و حتی جهانی باید مشارکت و مسئولیت‌پذیر باشند.

لذا پیش از هر اقدامی با هدف تغییر وضعیت فعلی باید شناختی از شرایط اقتصادی، امکانات فن‌آورانه و سیستم سیاسی حاکم بر جوامع درگیر با مسایل محیط ‌زیستی داشته باشیم.

راه برون‌رفت از بحران‌های محیط‌ زیستی شکل‌گیری یک ساختار حکمروایی توامان از مردم، مسئولین و سازمان‌های مردم نهاد است که با ارائه دغدغه‌های مشترک به عنوان ابزار اجرایی و آستانه تحمل و تصمیم‌گیری در یک شبکه، تصمیم‌گیری عمیق و عکس‌العمل سریع داشته باشند و همه گروه های مردمی را در بین خود قرار دهند و تبدیل به یک شبکه نظارتی شده و با این قابلیت دولت را تحت‌تأثیر قرار دهند تا یک نوع حکمروایی مشارکتی با مدیریت محلی برای حفاظت ازمنابع آب ایجاد شود.

انتهای پیام/