۲, مرداد,۱۴۰۴ | ۵:۰۶ ب.ظ
5575
378
2 دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
۲, مرداد,۱۴۰۴ | ۵:۰۶ ب.ظ
5575
378
2 دیدگاه
آبهای زیرزمینی، خاموشترین فریاد بلند ایراناند؛ قربانی سالها بیتدبیری، حرص بیوقفه و مصرفی که به زخمی عمیق در جان خاک بدل شدهاند. این دلنوشته، فریادیست از زبان زمین؛ سفری به رگهای خشکشدهای که هنوز اگر فهمیده شوند، میتوانند زندگی ببخشند…
در دل دشت، در جانِ خاک، رگهایی از آب جاری بود… رگهایی خاموش، پنهان و بیادعا… اما حیاتبخشترین دارایی این سرزمین.
آب زیرزمینی از ما چیزی نمیخواست، نه دیده شدن، نه ستایش… فقط میخواست که فهمیده شود، پاس داشته شود، برای روزهای بیباران، برای نسلهایی که هنوز نیامدهاند…
اما ما با مجوزهای بیرویه، با چاههایی که هر سال عمیقتر شدند، با باغشهرهایی که روی آینده، سبز شدند و با مصرفی که حد نداشت، از او چیزی جز فرار باقی نگذاشتیم!!
ما نوشیدیم جرعهجرعه، لیوانبهلیوان و دریا دریا بیآنکه بیاندیشیم هر قطره از کجاست، از کدام سفره، از جانِ کدام خاک…
چاهها حالا از عمق جان زمین فریاد میزنند، اما ما هنوز گوشمان پر است از آمار و نمودار. فرونشست، شوری، خشکیدگی و…، زمین دارد فرو میریزد و با هر تَرَک، بخشی از تاریخ، فرهنگ و امیدمان را با خود میبرد…
ما ذخیره میلیون ها ساله را در سی سال مصرف کردیم، آنچه باید میراث بماند، شد قربانی شتابِ توسعه، شکنندهتر از سیاست، و غمانگیزتر از خشکسالی.
آب شرب ما، که قرار بود نیاز باشد، شد فشار بر دشتهایی که دیگر توان ندارند، بر سفرههایی که دیگر نمیجوشند، بر خاکی که دیگر نمیخندد…
و حالا، من حرفی دارم… من آبِ زیرزمینیام…
هیچکس از من نپرسید که آیا هنوز نفس دارم، آیا میتوانم همچنان ببخشم… من میلیون ها سال در دل خاک ماندم، برای روزی که به من نیاز داشته باشید اما نه اینچنین…
شما مرا نوشیدید، نه با احترام، که با حرص… نه با نیاز، که با زیادهخواهی… و حالا، در تاریکی رگهای زمین، من زخمیام… نه از خشکسالی، بلکه از انسان…
هر پمپ، ضربهای بود بر تنم، هر مجوز، زخم جدیدی… و شما همچنان در جلسهاید، در میان عددهایی که درد مرا نمیفهمند…
من هنوز قطرههایی در جان خاک دارم، اگر بیدار شوید، اگر بفهمید، اگر بهجای مصرف، نگاه کنید…
من، آب زیرزمینیام… زندهام، زخمیام، و هنوز میخواهم ببخشم… نه به مصرف، که به فهم… به مهربانی… به آیندهای که شاید هنوز ممکن باشد…
اما هنوز میشود کاری کرد… اگر دلمان بخواهد.
میشود چاه را نه ابزار، که امانت دانست.
میشود با کنتور هوشمند، با بازچرخانی پساب، با اصلاح الگوی مصرف، به زمین فرصت داد.
میشود با سیاستگذاری آیندهنگر، با آموزش، با همدلی، از نوشیدن بیرحمانه، به حفاظت عاشقانه رسید…
ما هنوز میتوانیم نگهبان آبهای زیرزمینی باشیم، اگر بهجای کندن، بنا کنیم، اگر بهجای فراموشی، بیدار شویم…
زمین هنوز منتظر ماست، نه برای نوشیدن، بلکه برای فهمیدن. آب زیرزمینی، اگر دیده شود، اگر پاس داشته شود، میماند… نه فقط برای امروز، بلکه برای نسلهایی که هنوز از راه نرسیدهاند.
شاید هنوز بشود دشتی را نجات داد، چاهی را احیا کرد، و زمینی را از سقوط، بازگرداند.
و من… من رگهای زیرزمینی این خاکام؛ رگهایی تَرَکخورده، که دیگر نه جریان دارند، نه توان دارند، فقط چشمانتظارند…
چشمانتظار تدبیری، نه از آسمان، که از شما… از انسانی که باید بفهمد هر قطرهام، روزی ریشهای را زنده میکرد، و حالا، در سکوت، رگ به رگ، دارم خشک میشوم…
من هنوز هستم، اما اگر دیر بجنبید، فقط خاطرهای خواهم بود در دل خاکی که سالها زندگی میبخشید و امروز تنها چشمانتظار تدبیریست…
دنیاتون پر از اتفاق های قشنگ 🌹
حال دلتون همیشه عالی 🌹
چل پنج هزار، داریم قنات
در کشورِ ایران زمین…
اَندر خُراسانِ خُدا
اندر همین کرمان زمین…
در شرق و غرب و هم شمال
در بافت ،زرند،سیرجان زمین…
در کوهبنان و رابُرم
هم اُرزویه،صوغان زمین…
در بَم و شهداد و نگار
در کهنوج و ریگان زمین…
باید همی زنده کنیم
کاریز در ایران زمین….
م.امیرتیموری.سمرقند
🏔 #تامین_آبشرب آحاد مردم #کشورمان #ایران#خصوصا_استانهای_کویری از مناطق #کوهستانی_گسترده موجود، #امکانپذیر میباشد.
🌴 مطالعات #صحرائی مستمر انجام شده از #مادرچاه و #بخشتران (زهکوم) #کاریزها، قابلیت #احیاءوبازسازی # توسعه آنها همراه با احداث قنات-کوه[بیدانجیر] را _با_مشارکت_مالکان (آبفا، اوقاف ، آستان قدس) حق آبه بران موروثی # را تائید مینماید.
🌹 https://eitaa.com/qanat_kerman🌹