لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
Post Type Selectors

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › صادق گنجی؛ اندیشه‌ای که ترور شد

۲۷, آذر,۱۴۰۴ | ۱۱:۳۳ ق.ظ

7062

26

بدون دیدگاه

به مناسبت سی و پنجمین سالگرد شهادت شهید صادق گنجی

صادق گنجی؛ اندیشه‌ای که ترور شد

حمید زارعی نویسنده و پژوهشگر

اختصاصی پابگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب» 

همین ترکیب نادردانش، میدان، و دغدغه اجتماعیاو را برای مسئولیتی مهم آماده کرد: سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاکستان. کشوری با ساختار پیچیده مذهبی، قومی و سیاسی. جغرافیایی که تشیع و تسنن در آن، گاه در کنار هم و گاه در برابر هم زیسته‌اند. گنجی به این سرزمین نه با نگاه مأمور رسمی، بلکه با کنجکاوی پژوهشگرانه قدم گذاشت.

شهید صادق گنجی را گلوله از پای درآورد، اما پیش از آن، اندیشه‌ او بود که تحمل‌ناپذیر شد. در جهانی که اختلاف، آماده‌ترین زبان خشونت است، گنجی دشوارترین راه را انتخاب کرد؛ راه فهم دیگری.

 او نه برای حذف رفته بود و نه برای غلبه بلکه مأموریت نانوشته‌اش گفت‌وگو بود تا پلی‌ میان ذهن‌ها بزند و  بذر همدلی  در خاکی که سال‌ها با سوءظن و تعصب آبیاری شده بود بکارد.

صادق گنجی،  محصول نسلی بود که هم درس خواند و هم میدان دید. تحصیل علوم دینی در مدرسه‌عالی و دانشگاه شهید مطهری، او را با بنیان‌های اندیشه دینی آشنا کرد؛ اما حضور بیست‌ماهه در جبهه‌های جنگ تحمیلی، اندیشه او را در محک واقعیت صیقل داد. او از آن دسته روحانیونی نبود که تجربه‌ی زیست اجتماعی را در کتاب‌ها خلاصه کرده باشند. جنگ را دیده بود، اما جنگ‌زده نشده بود، خشونت را لمس کرده بود، اما به خشونت ایمان نیاورده بود.

همین ترکیب نادردانش، میدان، و دغدغه اجتماعیاو را برای مسئولیتی مهم آماده کرد: سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاکستان. کشوری با ساختار پیچیده مذهبی، قومی و سیاسی. جغرافیایی که تشیع و تسنن در آن، گاه در کنار هم و گاه در برابر هم زیسته‌اند. گنجی به این سرزمین نه با نگاه مأمور رسمی، بلکه با کنجکاوی پژوهشگرانه قدم گذاشت.

او در پاکستان، تنها یک کارمند دیپلماتیک نبود،جامعه‌شناس میدانی بود. آثار متعددی که در همان چند سال به نگارش درآورد ، از «مسیحیت و شیعه در پاکستان» گرفته تا «زن در پاکستان»، «احزاب و گروه‌های پاکستان» و «آموزش و پرورش پاکستان» نشان می‌دهد که گنجی، جامعه میزبان را موضوع شناخت می‌دانست، نه صرفاً عرصه‌ی تبلیغ. او به‌جای نسخه‌پیچی، توصیف می‌کرد و به‌جای شعار، تحلیل می‌نوشت.

تسلط او به زبان اردو، مزیتی اداری نبود؛ کلید ورود به فرهنگ بود. وقتی به اردو شعر می‌گفت، دیگر یک غریبه‌ی رسمی نبود؛ به زبان دل مخاطب سخن می‌گفت. همین انتخاب زبانی بود که به او امکانی کم‌نظیر بخشید: نفوذ در میان گروه‌های مختلف شیعه و سنی. نفوذی که نه از جنس ترس بود و نه قدرت سیاسی، بلکه از اعتماد می‌آمد. اعتمادی که تنها از مسیر احترام و شناخت متقابل حاصل می‌شود.

در روزگاری که بسیاری، گفت‌وگو بین مذاهب را پروژه‌ای نمایشی می‌دانستند، گنجی آن را به عمل روزمره تبدیل کرده بود. خانه فرهنگ ایران در لاهور، در دوران مسئولیت او، صرفاً یک ساختمان اداری نبود، محفل اندیشه و ادبیات بود. شاعران، نویسندگان و اندیشمندان پاکستانی، او را از خود می‌دانستند؛ نه به‌مثابه نماینده دولتی دیگر، بلکه به‌عنوان انسانی که شنیدن را بلد است.

همین نفوذ نرم، همین موفقیت بی‌سروصدا، او را در چشم جریان‌های افراطی به تهدید بدل کرد. برای خشونت‌گرایی که از تغذیه مداوم نفرت زنده است، انسانی که مرزها را توضیح می‌دهد، خطرناک‌تر از هر سلاحی است. به همین دلیل، ترور صادق گنجی، حادثه‌ای ناگهانی نبود، نتیجه‌ی طبیعیِ موفقیت او در دیپلماسی فرهنگی بود.

مراسم تودیعی که قرار بود به همت شاعران و نویسندگان پاکستانی برگزار شود، خود گواه روشنی بر جایگاه اوست. او در غربت، غریب نمانده بود. پیش از شهادت، دل‌ها را فتح کرده بود. وقتی مقابل هتل محل برگزاری همان مراسم ترور شد، در واقع به نماد امیدواری به گفت‌وگو شلیک شد.

اعدام قاتلش سال‌ها بعد، شاید عدالت حقوقی را تا حدی بازگرداند، اما پرسش اصلی همچنان باقی ماند: با اندیشه‌ای که ترور شد، چه کردید؟ صادق گنجی اگر زنده می‌ماند، امروز یکی از نام‌های مرجع در مطالعات فرهنگی پاکستان و الگوی موفق دیپلماسی نرم جمهوری اسلامی بود. شهادتش، او را از فرد به معیار تبدیل کرد.

صادق گنجی، شهید کلمه و اندیشه بود؛ انسانی که نشان داد می‌توان در میدان اختلاف ایستاد، بی‌آنکه شمشیر کشید. یاد او، یادآور این حقیقت است که گاهی خطرناک‌ترین انسان‌ها، کسانی هستند که می دانند چگونه دیگران را بفهمند.

انتهای پیام/