لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
Post Type Selectors

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › “غیبتِ” کوهستان در گفتار کوه‌نوردی ایران

۱۲, آذر,۱۴۰۴ | ۱۰:۴۵ ب.ظ

6906

43

بدون دیدگاه

وقتی قله دیده می شود اما کوهستان فراموش می ماند

“غیبتِ” کوهستان در گفتار کوه‌نوردی ایران

مهندس مهرشاد زارعیان ـ کوه نورد

پایگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب»

در سال‌های اخیر، در مسیرهای پر رفت‌وآمد کوه‌نوردی، صداها بیشتر از «صعود» سخن می‌گویند تا از «کوه»!! گویی ارزش هر همنورد در شمار قله‌هایی خلاصه شده که بر آن‌ها ایستاده است نه در اندازه فهمی که از «هویت کوهستان ایران» با خود حمل می‌کند. چنین است که کوه، در میان عکس‌ها و گزارش‌ها به یک پس‌زمینه فروکاسته می‌شود؛ در حالی که حقیقت آن، فراتر از یک «قله» و یک «سختی مسیر» است.

در سال‌های اخیر، در مسیرهای پر رفت‌وآمد کوه‌نوردی، صداها بیشتر از «صعود» سخن می‌گویند تا از «کوه»!! گویی ارزش هر همنورد در شمار قله‌هایی خلاصه شده که بر آن‌ها ایستاده است نه در اندازه فهمی که از «هویت کوهستان ایران» با خود حمل می‌کند. چنین است که کوه، در میان عکس‌ها و گزارش‌ها به یک پس‌زمینه فروکاسته می‌شود؛ در حالی که حقیقت آن، فراتر از یک «قله» و یک «سختی مسیر» است.

کوهستان:

پیش از آنکه مقصد صعود باشد، یک «متن پیچیده طبیعی» است؛
پدیده‌ای که «جنس»، «ارتفاع»، «ریشه نام»، «ساختار زمین‌شناسی»، «پوشش گیاهی»، «میراث طبیعی»، «نشانه‌های فرهنگی» و «آیین‌های دیرینه» در آن لایه‌لایه تنیده شده‌اند.

اما چرا بسیاری از کوه‌نوردان این متن را نمی‌خوانند؟
امروز چند علت این غفلت را رقم زده است:

نخست، فرهنگ قله‌محوری که سال‌هاست بر ذهن و زبان کوه‌نوردی سایه انداخته است. در این فرهنگ، قله‌ها نمایندگانِ افتخارند و دامنه‌ها، دره‌ها، بادها و چشمه‌ها تنها گذرگاه‌هایی فرعی.

دوم: فقدان تربیت شناختی است؛ نسلی وارد کوه شده که ابزار صعود را می‌شناسد، اما زبان طبیعت را نه.

سوم: گسست میان تجربه و روایت است؛ کوه‌ها لمس می‌شوند، اما توصیف نمی‌شوند، زیرا واژگان لازم برای روایت «روح کوه» کمتر پرورش یافته است.

به همین دلیل در محافل رسمی و دوستانه، از «صعود» سخن گفته می‌شود اما کمتر کسی می‌پرسد:

این کوه کجاست؟
چطور نام گرفته؟
جنس سنگش چیست؟
پوشش گیاهی دامنه‌هایش چه نقشی در زندگی منطقه دارد؟
چه فرهنگ‌ها و باورهایی در سایه آن شکل گرفته؟
چه میراث طبیعی در دلش نهفته است؟
مسئولیت ما در برابر این پهنه آسیب‌پذیر چیست؟

این خاموشی، یک بی‌توجهی ساده نیست؛ خاموش‌کردن حافظه کوهستان است. هر کوه، تاریخِ بلندی است؛ تاریخ برخورد سنگ و زمان، عبور ایل‌ها، تغییر بادها، بارش‌ها، گویش‌ها، افسانه‌ها. و وقتی از آن سخن نگوییم، بخشی از هویت این سرزمین را در تاریکی رها کرده‌ایم.

از این‌رو، امروز زمان یک بازگشت بنیادین فرا رسیده است:
بازگشت از «صعود قله» به «فهم کوه».
بازگشت از گزارش‌های خشک صعود، به روایت‌های زنده شناخت.
بازگشت از عکس‌های سریع، به خواندن صبورانه خطوط نانوشته دامنه‌ها.

کوه، تنها جایی نیست که بر آن بایستیم؛
جایی است که باید آن را بفهمیم.
هر کوه، «شناسنامه» دارد؛
هر قله، «روح»؛
هر یال، «تجربه زیستی»؛
هر دره، «تاریخ»؛
و هر باد، «پیامی از ژرفای طبیعت».

وقتی شناخت، همراه صعود شود، کوه‌نوردی از یک فعالیت ورزشی به یک «سفر فرهنگی، زیست‌محیطی و معنوی» تبدیل می‌شود؛ سفری که در آن، کوهستان از «پس‌زمینه عکس‌ها» به «راوی زندگی» بدل می‌گردد.

اکنون زمان آن است که کنار طناب و کارابین،
«ادب کوهستان»،
«دانش زمین»،
«مسئولیت محیط زیست»،
و «فرهنگ کوهستان ایران» را نیز حمل کنیم.

و از امروز، هر صعود را با این پرسش آغاز کنیم:
این کوه، کیست؟
نه اینکه «چند متر است».

این پرسش، نخستین گام در احیای پیوند دیرینه میان انسان و کوهستان است؛
پیوندی که اگر زنده بماند،
هم ما را بالا می‌برد
و هم کوه را.

انتهای پیام/