۲۹, آبان,۱۴۰۴ | ۷:۴۶ ق.ظ
6779
54
بدون دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
۲۹, آبان,۱۴۰۴ | ۷:۴۶ ق.ظ
6779
54
بدون دیدگاه

در زندگیِ «کوهنورد»، هر قلهای فقط مقصد نیست؛ گاهی مرز میان «افق» و «افول» است — جایی که انسان با خویشتن صادق میشود و کوه با سکوتِ سترگِ خود پاسخ میدهد. در این میان، «افق» نماد روشنایی، معنا و تداومِ ایمانِ درونی است، و «افول»، سایهای است که از دلِ فرسودگی، بیتعادلی و فراموشیِ اصولِ اخلاقی سر برمیآورد.
در آغاز راه، «افق» زلال است؛ خطوط قله چون آینهای از رؤیاها بر آسمان میتابند. اما کوه، تنها مسیرِ صعود نیست؛ مدرسهای است از آزمایشها. آنچه در ظاهر، تنگیِ نفس و سنگینیِ بار است، در باطن، مواجههی انسان با ناپایداریِ درون خویش است.
اگر «کوهنورد» میان جسارت و تعقل، میان سرعت و آرامش، توازن را گم کند، «افق» آرامآرام در مه فرو میرود و «افول» آغاز میشود.
«افول» در کوهنوردی، تنها شکست فنی یا ناتوانی جسمی نیست؛ آغازِ تزلزلِ روحی و اخلاقی است.
گاهی از فشار رقابتهای بیثمر میآید، گاهی از خودنمایی در برابر دیگران، و گاهی از فرسایش تدریجیِ باور به ارزشهای کوه. در این نقطه، کوهنوردی از سلوک به نمایش تبدیل میشود؛ و کوه، دیگر معلم نیست، بلکه سکوی غرور است.
در مقابل، «افق» همواره قابل بازسازی است. بازگشت به صداقت، بازتعریفِ هدف، و پیوندِ دوباره با معنا، میتواند روشنایی را بازگرداند. در «افق»، انسان با خود صادق است، در حالیکه در «افول»، از خود میگریزد. افق، جاییست که کوهنورد میفهمد قله، تنها سنگ و برف نیست، بلکه تجلیِ روشناییِ درون است.
از دیدگاه فنی، «افول» زمانی رخ میدهد که ذهن از بدن جدا شود؛ تصمیمها بر پایهی هیجان گرفته شود، نه تحلیل. خستگیِ مزمن، تمرینهای بدون هدف، بیخوابی و بینظمی تغذیه، همگی جرقههای کوچکِ یک افول بزرگاند. افق، اما ثمرهی نظم است؛ حاصلِ ترکیبِ توان، تفکر و فروتنی.
از بُعد اخلاقی نیز، «افق» زمانی زاده میشود که کوهنورد ارزشهای بنیادین کوهستان را پاس بدارد ، احترام به طبیعت، پرهیز از فخرفروشی، و صداقت در گزارشِ مسیر. «افول» زمانی آغاز میشود که نگاهِ انسان از قله به دیگران، و از درون به بیرون منحرف گردد.
در ساحتِ فلسفی، هر «صعود» در ظاهر حرکتی به سوی بالا است، اما در باطن، سفری به درون خویشتن است. «افق» آنجاست که انسان میفهمد صعودِ راستین، درونِ خودِ او رخ داده است؛ و «افول»، آنگاه که هنوز بر قلهای ایستاده اما در روحش فرو افتاده است.
در عمل نیز، باید دانست که کوه، همیشه ایستاده است؛ این انسان است که گاه در خویشتن فرود میکند. در تیمها، در آموزشها، و در سازمانهای کوهنوردی، شناخت نشانههای «افول» (از بیانگیزگی تا تصمیمگیریهای پرخطر) و آموزشِ نگهداشتنِ «افق» حیاتی است.
«افق» و «افول» دو جغرافیای دروناند — نه بر نقشه، بلکه بر دل. آنکه رازِ افق را دریابد، حتی در فرود نیز صعود میکند؛ و آنکه گرفتارِ افول شود، حتی بر قله نیز درهای عمیق خواهد بود.
کوه، آینهای است که «افق» در آن پدیدار میشود، نه جایی که «افول» پنهان گردد. هرکه در آن آینه، خویش را راست ببیند، بهراستی به قله رسیده است.