لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
Post Type Selectors

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › شعر؛ شوریدگی درون و معجونی برای تسکین دردها

۱۰, دی,۱۴۰۴ | ۱:۴۵ ق.ظ

7226

12

بدون دیدگاه

واکاوی جایگاه شعر بومی و رسالت شاعر در گفتگوی اختصاصی با فریبا جلالیان دبیر نخستین همایش سراسری شاعران معاصر ایران در برازجان

شعر؛ شوریدگی درون و معجونی برای تسکین دردها

زهرا سیف آذرنژاد _ روزنامه نگار

پایگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب»

فریبا جلالیان، شاعر و فعال فرهنگی که دبیری «نخستین همایش سراسری شاعران معاصر ایران در برازجان» را بر عهده داشت، معتقد است که شعر نه یک تفنن، بلکه رسانه‌ای خلاق برای شناخت صداهای درونی و بازتاب ناهنجاری‌های اجتماعی است. او در این گفت‌وگوی تفصیلی، با نگاهی دغدغه‌مند به چالش‌های پیش روی شعر محلی، جایگاه طنز در نقد ساختاری و خطر فراموشی واژگان اصیل در میان نسل جدید می‌پردازد.

فریبا جلالیان؛ ادبیات گویشی؛ جان مایه هویت دشتستان است

در روزگاری که هیاهوی مسائل اقتصادی و دغدغه‌های معیشتی، سایه‌ای سنگین بر ساحت فرهنگ افکنده است، بازخوانی رسالت شعر و پیوند آن با ریشه‌های بومی، ضرورتی دوچندان می‌یابد. استان بوشهر و به‌ویژه خطه دشتستان، همواره مهد جوشش واژگانی بوده است که از دل نخلستان‌ها برآمده و در قامت شعر معیار و گویشی، طنین‌انداز شده است. فریبا جلالیان، شاعر و فعال فرهنگی که دبیری «نخستین همایش سراسری شاعران معاصر ایران در برازجان» را بر عهده داشت، معتقد است که شعر نه یک تفنن، بلکه رسانه‌ای خلاق برای شناخت صداهای درونی و بازتاب ناهنجاری‌های اجتماعی است. او در این گفت‌وگوی تفصیلی، با نگاهی دغدغه‌مند به چالش‌های پیش روی شعر محلی، جایگاه طنز در نقد ساختاری و خطر فراموشی واژگان اصیل در میان نسل جدید می‌پردازد. جلالیان بر این باور است که شاعر امروز باید از مرز اعتراض عبور کرده و به افق‌های «امید‌بخشی» دست یابد تا ادبیات همچنان بتواند نقش التیام‌بخش خود را در کالبد جامعه ایفا کند. در ادامه، مشروح این گفتگو را می‌خوانید.

 

 

نیاز امروز اجتماع به ادبیات؛ ضرورتی که در هیاهو فراموش شده است

ایده برگزاری این همایش چه پاسخی به نیاز امروز شعر در برازجان و استان بوشهر بود؟

نخستین و حیاتی‌ترین گام در ساحت ادبیات این است که شاعر پیش از هر چیز با خویشتن و سپس با جوهره شعرش به صداقت کامل دست یابد. شاعر باید به این خودآگاهی برسد که شعر نه تنها ابزاری برای اثرگذاری بر اتمسفر ادبی شهر و دیارش، بلکه عنصری است که باید تکمیل‌کننده ابعاد شخصیتی خود او باشد. زبان شعر در واقع جهانی از رفتارهای موزون، پیچیده و پیونددهنده اخلاق، اجتماع و ادب است که باید در کنار تسلط بر اوزان عروضی، در جان شاعر رسوخ کند. پذیرش تغییرات، آمادگی برای حرکت رو به جلو و گشودگی نسبت به آموختن در هر سن و شرایطی، از الزامات اخلاقِ ادبی است.
از سوی دیگر، برقراری پیوند میان شاعران و شنیدن طنین صداهای متفاوت، پیامدهای مبارکی برای ارتقای سطح کیفی آثار دارد. در عصر کنونی که دغدغه‌های معیشتی و اقتصادی سایه‌ای سنگین بر زندگی انداخته، متأسفانه نیاز بنیادین اجتماع به ادبیات تا حد زیادی به فراموشی سپرده شده است. این یک مسئله اساسی و نگران‌کننده است. اگر می‌بینیم گاهی یک مراسم ادبی نمی‌تواند پاسخگوی تمام مطالبات فرهنگی یک منطقه باشد، ریشه در مشکلات متعددی دارد که گریبان‌گیر جامعه است. توزیع ناعادلانه امکانات فرهنگی در شهرهای مختلف باعث می‌شود رویدادهای ادبی تحت‌الشعاع کمبودها قرار گیرند. با این حال، امید من این است که روزی این موانع مرتفع شده و مجالس ادبی بتوانند به جایگاه واقعی خود در پاسخگویی به روح تشنه جامعه بازگردند.

ادبیات گویشی؛ ارمغان هنر و شناسنامه فرهنگی یک تبار

شعر محلی چه جایگاهی در این همایش داشت و چرا حفظ آن را تا این حد حیاتی می‌دانید؟

گویش هر منطقه، بی‌شک شیرین‌ترین و اصیل‌ترین زبان برای خلق اثر ادبی است که هرگز نباید نادیده گرفته شود. در نخستین همایش شاعران معاصر ایران در برازجان، ما نگاه ویژه‌ای به این حوزه داشتیم. به تمام شاعرانی که تمایل به قرائت اشعار گویشی داشتند، این فرصت داده شد تا در کنار شعر معیار، به زبان مادری خود نیز سخن بگویند. هدف ما این بود که مخاطبان با ظرایف و موسیقی نهفته در گویش‌های مختلف استان‌ها آشنا شوند.
ادبیات گویشی در نگاه ما جایگاهی قدسی دارد؛ چرا که آن را جان و زندگی یک منطقه و حاصل قرن‌ها ارتباط عاطفی و صمیمیت یک قوم می‌دانیم. در واقع زبان گویشی، برآیند ذوق‌ها، سلیقه‌ها و نتیجه تکاپوی ذهنی و جسمی یک تبار است. این زبان، ارمغان هنر و پیشینه فرهنگی جامعه‌ای است که با صمیمیت‌ها و جان‌افشانی‌های نیاکان ما صیقل خورده است. همین خرده‌فرهنگ‌ها و زبان‌های بومی هستند که شالوده فرهنگ کلان یک جامعه را می‌سازند و ابزاری زیبا برای ارتباطات انسانی فراهم می‌آورند.

 

 

رسالت طنز؛ آگاهی بخشی، سازندگی و جراحی ناهنجاری ها

✓ وضعیت شعر طنز در فضای ادبی استان بوشهر را چگونه ارزیابی می کنید؟

طنز صرفاً ابزاری برای خنده نیست؛ بلکه یک قالب ادبی متعالی است که ناهنجاری‌های اجتماعی، ضعف‌های اخلاقی و اشتباهات سیاسی یا انسانی را با زبانی ظریف و غیرمستقیم به نقد می‌کشد. وظیفه غایی شعر، ایجاد آگاهی، سازندگی و شورانگیزی در کالبد جامعه است. این شورآفرینی باید به گونه‌ای باشد که مردم آن را به عنوان آیینه‌ای برای بازنگری در رفتار خود بپذیرند. اگر جامعه‌ای در برابر یک طنز سازنده واکنش غیرمعمول یا تدافعی نشان دهد، نشان‌دهنده آن است که باید در زیرساخت‌های فرهنگی آن جامعه تامل بیشتری کرد.
یک نکته فنی مهم این است که شعر طنز باید پیش از هر چیز، «شعر» باشد. همان‌گونه که موسیقی واژگان و رعایت دقیق قافیه و ردیف در شعر جدی بر مخاطب اثر می‌گذارد، در طنز نیز واژه‌ها باید با ظرافت در خدمت محتوا باشند. دشتستان و استان بوشهر در این زمینه همواره پیشرو بوده‌اند. ما چهره‌های درخشانی چون زنده‌یاد «حسن انصاری» (امرو هیچستانی) را داشتیم که قلمی بسیار مؤثر و نامی خوش در طنزپردازی داشتند. همچنین بانو «معصومه خدادادی» در حوزه طنز گویشی آثار بسیار ارزشمندی ارائه داده‌اند. در کنار این عزیزان، اساتیدی چون «اسماعیل بهزادی» و «محمد ابراهیمی» (منو کبگانی) از خورموج و دیگر طنزپردازان توانمند تنگستانی و دشتستانی، سال‌ها برای اعتلای این هنر زحمت کشیده و آثار ماندگاری خلق کرده‌اند.

 

طنز؛ انتقاد با زبان هنر است

آیا طنز و تمثیل در نقد اجتماعی، بر شعر جدی برتری دارند؟

بله، معتقدم طنز به دلیل حلاوت ظاهری و گزندگی درونی، می‌تواند زبانی بسیار برنده‌تر برای نقد ساختارهای قدرت یا رفتارهای غلط اجتماعی باشد. تاریخ ادبیات ما لبریز از این نمونه‌هاست. تمثیل‌های «ایرج میرزا» مانند حکایت «کلاغ و روباه» یا «شیر و موش»، با وجود ظاهر ساده، اثرگذاری عمیقی بر لایه‌های مختلف جامعه داشتند. یا ملک‌الشعرای بهار که در حکایت مشهور «رنج و گنج» (که احتمالا ملهم از سعدی بزرگ بود)، چنان درسِ کوششی به نسل‌ها داد که هنوز در کتاب‌های درسی می‌درخشد. این حکایت‌ها و طنزها اگر گوش شنوایی یابند، به دلیل زبان جذابشان، تأثیرگذارترین شیوه برای اصلاح امور هستند.

 

 

 

رسالت شعر در بازتاب وضعیت جامعه؛ از واقعیت تا امید

✓ در این همایش، نگاه شاعران به مسائل اجتماعی و روز جامعه چگونه بود؟

اشعاری که در این همایش قرائت شد، بیشتر صبغه‌ای ادبی، عرفانی و عاشقانه داشت. البته شاعران به صورت غیرمستقیم و با بهره‌گیری از استعاره‌ها به مسائل اجتماعی پرداخته بودند، اما تمرکز اصلی بر جنبه‌های هنری و زیبایی‌شناختی زبان بود.

زبان شعر مؤثرترین زبان برای انعکاس مشکلات جامعه است تا جایی که رسالت شعر فراموش نشود

به نظر شما زبان شعر تا چه حد می‌تواند و باید آینه مشکلات جامعه باشد؟

شعر بی شک مؤثرترین رسانه برای انعکاس دردهای مردم است؛ اما مرز باریکی در اینجا وجود دارد. ما نباید اجازه دهیم دغدغه‌های اجتماعی، «رسالت هنری» شعر را به مسلخ ببرند. ادبیات، پیامی والاتر از صرفِ گزارشِ مشکلات دارد. نگاه کنید به آثار بانو «پروین اعتصامی»؛ او با ظرافتی بی‌نظیر، تندترین نقدهای اجتماعی را در لفافه‌ای از هنر و تمثیل پیچیده است که هم رسالت شعر حفظ شده و هم حرف مردم زده شده است.

 

اشعار امروزی باید امید بخشی به جامعه ایران باشد

امروز جامعه ما به کدام ضلع مثلثِ «اعتراض، تأمل یا امید» نیاز بیشتری دارد؟

اعتقاد شخصی من این است که جامعه امروز ایران، بیش از هر چیز به «امید» نیاز دارد. سال‌هاست که در قالب طنز یا شعر جدی، از معضلات اقتصادی و اجتماعی گفته‌ایم و شاید تکرار بیش از حد آن، نوعی کرختی ایجاد کرده باشد. اکنون زمان آن است که امید را به رگ‌های جامعه تزریق کنیم؛ تا کورسویی برای فردای روشن این سرزمین باقی بماند. شعر امروز باید بتواند التیام‌بخش باشد.

شعر گویشی دشتستان؛ میراثی در کشاکش نوستالژی و فراموشی

جایگاه شعر گویشی دشتستان را در مقایسه با جریان‌های معاصر کشور چگونه می‌بینید؟

شعر دشتستان از غنای واژگانی شگفت‌انگیزی برخوردار است. جاویدنام استاد «فرج‌الله کمالی» با نبوغ خود توانست این واژگان اصیل را با آرایه‌های ادبی، استعاره‌ها و مجازهای نو ترکیب کند و مکتبی نوین در شعر گویشی بنا نهد. پس از ایشان نیز شاعرانی چون محمد غلامی، محمدجعفر نجدی، جواد نگهبان، اسماعیل بهزادی، حسین فیروزی و مهدی شیخیانی چراغ این راه را روشن نگه داشته‌اند. آن‌ها با تکیه بر جاذبه زبانی دشتستان، حرف دل این مردم را به گوش ایران رسانده‌اند.

نبود امکانات و ضعف زیرساخت ها؛ زمینه محدودیت حضور شاعران

✓ این همایش تا چه اندازه به دیده شدن شاعران محلی و طنزپرداز کمک کرد؟

 البته همایش ها در هر شهر شرایط خاص خودش را دارد و شرایط پذیرش شاعران بنا به ظرفیت ها و امکانات هر شهر خصوصاً اسکان فرق می کند. ما  ظرفیت پذیرش ۵۰ نفر شاعر کشوری و ۳۰ تا ۴۰ نفر شاعران بومی را برای امسال که اولین همایش برگزار می شد بیشتر   نداشتیم. اگر اشعار ارسالی شاعران هم گویشی و هم شعر معیار بود ما برای خوانش، شعر گویشی را انتخاب می کردیم خصوصاً اگر بدانستیم که پیام خوب و سازنده ای در زمینه های شعری دارد.

 

اما نسل جدید چقدر با این میراث پیوند دارد؟

متأسفانه باید با واقع‌بینی بگویم که بسیاری از واژه‌های اصیل گویشی در زبان روزمره جوانان جایگاه خود را از دست داده‌اند. گویش قدیمی در حال کمرنگ شدن است. اگرچه برخی جوانان علاقه‌ای نشان می‌دهند، اما بعید می‌دانم این تلاش‌های پراکنده بتواند به تنهایی مانع از زوال تدریجی زبان محلی شود. ما در صحبت کردن عادی هم دیگر از آن پندها، استعاره‌ها و ضرب‌المثل‌های غنی استفاده نمی‌کنیم.
پدران ما حتی بدون داشتن سواد آکادمیک، به دلیل زیست در فرهنگ شفاهی، درکی عمیق از ادبیات داشتند. آن‌ها برای هر سخنی، داستانی یا مثالی در آستین داشتند. اما امروزه واژه‌هایی بی‌هویت و گاه غیرمحترمانه وارد محاورات ما شده که غنای زبان را از بین برده است. اگر بخواهیم شعر بومی را صرفاً به زبان امروز نزدیک کنیم، بیم آن می‌رود که آن استعاره‌های شگفت‌انگیز را از دست بدهیم. ضرب‌المثل‌هایی مثل:

  • «تا چرم سگ نبرده» (کنایه از سرعت در عمل پیش از فوت وقت)
  • «خوش بی مِی مٓس بی»
  • «مِی جِن زدته» یا «مِی گرگ لُکی»
  • «چقه گشتلک می زنی»
  • «و کٓهدون زدیا» یا «کَه کانه دیم باد می دی»
    این‌ها فقط کلمات نیستند، بلکه یک جهان‌بینی پشت هر کدام نهفته است که متأسفانه در حال نابودی است.

 

 

 

فضای مجازی و افق‌های پیش رو

فضای مجازی برای شعر محلی؛ فرصت است یا تهدید؟

این فضا به کمک بسیاری از مسائل اجتماعی و هنری آمده است. انتشار کلیپ‌های شعرخوانی گویشی و بازنشر آثار شاعران، از مثبت‌ترین کارکردهای فضای مجازی است که باعث شده شاعران در سراسر دنیا با هم در ارتباط باشند. اما نباید از معایب آن هم غافل شد؛ انزوا، افسردگی و دوری از تجمعات حقیقیِ ادبی، از خطرات این دنیای مجازی است که می‌تواند روح جمعی ادبیات را تضعیف کند.

 

و سخن پایانی درباره دستاوردهای همایش برازجان؟

استمرار این همایش‌ها یعنی تبادل فرهنگی. ما در این رویداد، فراتر از شعر، هویت دشتستان را عرضه کردیم. مهمانان ما از تماشای «دژ برازجان» شگفت‌زده شدند. عصر ۱۸ آذر، آن‌ها را به ضیافت موسیقی سنتی، خیام‌خوانی و بازسازی مراسم «سرتراشون» و «حنابندون» دعوت کردیم. نوازندگی نی‌انبان توسط بانو «زهرا عابدی» و بیت‌خوانی آقای «درخشان»، چهره دیگری از هنر زن جنوب و غنای موسیقی ما را به نمایش گذاشت. حضور بانوان با لباس‌های رنگارنگ محلی، تبلیغ بزرگی برای فرهنگ ما بود. حتی هدیه ما که خرمای دشتستان بود، خاطره‌ای شیرین در ذهن شاعران ایران ساخت تا برازجان را نه فقط با شعر، که با طعم مهربانی و اصالت بشناسند.

 

 

 

شعر؛ شورانگیزی درون، التیام روح و زبان مشترک در ادبیات جهان

✓ اگر بخواهید شعر را در یک جمله تعریف کنید؟

شعر، رسانه‌ای است برای کشف صداهای درونی، التیامی برای روح و زبانی مشترک که فراتر از واقعیت‌های روزمره، دردها را به معجونی از شور و آگاهی تبدیل می‌کند؛ شعر، اتفاقی ساده نیست، نبض بیدار تاریخ است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انتهای پیام/