لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
جستجو در پست ها
جستجو در صفحات

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › دامن فقر و بقای محیط زیست

۲۶, اردیبهشت,۱۴۰۴ | ۱۲:۱۷ ب.ظ

4990

77

بدون دیدگاه

یادداشتی تحلیلی در نسبت فقر و پایداری تنوع زیستی و حفظ محیط زیست

دامن فقر و بقای محیط زیست

راضیه اشعثی _ مدرس

اختصاصی هفته نامه «نخـــل و دریـــا» 

گاهی فعالان محیط زیست تصور می کنند کشمکش با صاحبان صنایع آلاینده یا مدیران و مسئولان ذیربط برای اقدام موثر در این حوزه، مهم ترین کاری است که باید انجام داد و این در حالی است انسان هایی که در این حوزه ها زندگی می کنند، علاوه بر حق تنفس و زندگی در هوای پاک و محیط سالم، نیازمند برخورداری از سطح رفاه و معیشت حداقلی برای عبور از نیازهای ابتدایی نیز می باشد .

خوشبختی در زمینه های شغلی ، تأمین خوراک ، بهداشت ، سلامتی ، ثروت و…در نهایت وابسته به محیط زیست آن مکان است و این یک رابطه دو سویه است . برای این که رفاه ما تأمین گردد ، برای نیازهایمان به محیط زیست وابسته ایم که خود نیاز به بازسازی و ترمیم دارد.

فقر متقارن با انتخاب کم تر ، تفکر و اندیشه کوتاه مدت ، ناکارآیی بهداشت و سیستم سلامتی است. عدم توانایی در برآوردن نیازهای زیستی ، رفاهی و .. را فقر می نامند اگر این تعریف ساده را به عنوان تعریف فقر بپذیریم ، هم اکنون انسان های زیادی در سراسر زمین در فقر به سر می برند. نابرابری اقتصادی یک مانع بزرگ در راه توسعه پایدار است و زمینه ساز فقر اجتماعی، فقر آموزشی، فقر فرهنگی و… فراهم می آورد. همیشه این طور بوده است که توسعه پایدار توسط توسعه نابرابر وبی عدالتی اجتماعی و طبیعی دریک مکان مختل می شود و این گونه نامتوازنی در توسعه سبب ماندگاری و ریشه دوانی فقر در تار و پود آن مکان می شود.

معمولاً فقر در مکان های شهری با جمعیت پویا نسبت به مناطق کم تراکم روستایی چهره خود را بیشتر می نمایاند. در شهرها میزان درآمد و هزینه زندگی شهری یکسان نیستند. نابرابری اقتصادی – اجتماعی با پویایی جمعیت بیشتر ترکیب شده است نکته مهم این که توزیع ناعادلانه درآمدها ، بخش زیادی از جمعیت آسیب پذیر را به حاشیه و کارهای غیر متعارف می کشاند. هیچ گروهی به تنهایی نمی تواند یک بار غیر متعارف را تحمل نمایند. به همین دلیل الگوهای فقر شهری طی دو دهه گدشته توسعه یافته است. حالا شهرها به نمادهایی از ترس، فقر و سقوط اجتماعی – فرهنگی تبدیل شده اند.

عدالت زیست محیطی نیز بر روی مشکلات نامطلوب شهری نظیر حومه ها و محلات فقیر نشین، کودکان کار، کارتن خواب ها، زباله گردها، زاغه نشین ها و… تمرکز می کند. اسکان غیر رسمی بر روی زمین و شکل گیری زاغه ها جرائم، بزهکاری و انحرافات اجتماعی را افزایش می دهد، زاغه ها به سبب این که فاقد امکانات بهداشتی و سیستم فاضلاب هستند، محیط زیست شهری بیشتر آسیب می بیند.

همه مردم، دولت ها و ثروتمندان باید بکوشند تا فقر را کاهش داده یا رفع نمایند زیرا دنیایی که فقر در آن گسترش دارد هر جا و هر آن فقیران بی توجه به نیاز های عالی انسانی، در پی یافتن نان برای سیر نمودن و رهانیدن خود و خانواده از مرگ می باشند خواه محیط زیست حفظ ویا تخریب شود. خواه ارزش های انسانی درون نسلی و بین نسلی رعایت شود یا نشود. چگونه می توان انسانی که درگیر معیشت و تامین رفاه و امنیت خود و خانواده اش است. انتظار نجات زمین و حفظ منابع برای نسل های آینده داشت؟

ثبات اقتصادی برای کسانی که از راه و روش زندگی شان راضی هستند اصطلاح جذابی هست. برای اکثریت مردم تهیدست جهان، سطوح فعلی رشد و توسعه از ثبات و امنیت خالی اند. برای آنان که گرسنه یا نیازمند هستند و می بینند که حکمرانان و ثروتمندان به آنان بی توجه هستند، چاره ای نمی ماند که به منطور رفع نیازهای خود به تخریب محیط زیست دست بزند و هنجارها و پارادایم ها را نادیده انگارند. برای آنکه گرسنه است نه حقوق دیگران مهم است و نه محیط زیست، آنچه برای او اولویت دارد یافتن راهی برای زنده ماندن است.

گاهی فعالان محیط زیست تصور می کنند کشمکش با صاحبان صنایع آلاینده یا مدیران و مسئولان ذیربط برای اقدام موثر در این حوزه، مهم ترین کاری است که باید انجام داد و این در حالی است انسان هایی که در این حوزه ها زندگی می کنند، علاوه بر حق تنفس و زندگی در هوای پاک و محیط سالم، نیازمند برخورداری از سطح رفاه و معیشت حداقلی برای عبور از نیازهای ابتدایی نیز می باشد .

از دیگر سو گرایش به درگیر شدن درمناقشات مدافعان محیط زیست و صاحبان صنایع و…که در نقش دغدغه مندی های اجتماعی است. این گرایشات ناآگاهانه و مفرط نیزیکی از دلایل بنیادین است که برای دستیابی به توسعه پایدار، مانع از اجرای طرح ها شده و کوشش ها را در این زمینه با شکست روبرو می کند.
وانگهی در بسیاری موارد وضع از این هم بدتر است و انسان ها به سوء تغذیه و گرسنگی دچار هستند از این گذشته اگر عدم توانایی رفع نیازهای فیزیولوژیکی از جمله آب و هوا را گرسنگی بدانیم، مناقشه از این فراتر رفته و بحثی پیرامون آب و غذا شکل می گیرد که محل اشکال، تامل و تردید می باشد مسائلی از این قبیل است که اگر انسان آب و غذایی برای آشامیدن بیابد به نحوی که از مرگ نجات یافته و زنده بماند آیا خط و حد گرسنگی را رد کرده است چه آبی می تواند نیاز انسان به تشنگی را رفع نماید ؟ پاسخ احتمالا این باشد که تقریبا هر آب شیرین و قابل شرب.

آب شرب دارای استانداردهایی هست که متخصصین بهداشت آن را تنظیم کرده اند امروز در سال ۲٠۲۵ چند درصد مردم جهان از آبی برای نوشیدن استفاده می کنند که دارای استانداردهای حداقلی می باشد؟ بحث بر سر آب و حق انسان ها به برخورداری از آب سالم برای نوشیدن پیچیده و پر دامنه هست با این وجود بحث بر سر غذا بسیار پیچیده تر است. چه کسی گرسنه است؟ گرسنگی چیست؟ چگونه می توان گرسنگی را بر طرف نمود؟ چه چیز می توان به یک انسان گرسنه داد تا با آن رفع گرسنگی نموده تا از سطح نیازهای فیزیولوژیک عبور کند و در پی عبور به مراحل بالاتر مسیر توسعه شخصی و به دنبال مفاهیمی نظیر عدالت، آزادی ، حقوق بشر، خودشکوفایی و… باشد. به چه انسانی می توان گفت تو دیگر از مرز گرسنگی عبور کرده ای. لذا برای رفع نیازها دست از تخریب و آسیب رسانیدن به محیط زیست بردارید.

نباید از نظر دور داشت که طرح این دست مباحث به معنای تجویز و دست یازیدن به محیط زیست و حقوق دیگران نیست و هرگز نباید دست از تلاش برای حفاظت از پایداری زمین و منابع آن برداشت هم در حوزه وضع قوانین و هم درحوزه آگاهی بخشی، هم در وادی چالش با کسانی که با بی توجهی اقداماتی در راستای تخریب و آسیب رسانیدن محیط زیست انجام می دهند یا با تصمیمات و اقدامات عملی خود الگوهایی برای توسعه دنبال می کنند.

با فرض این که سازمان های بین المللی مستقل از حکومت ها و سیاستمداران و به دور ازهر گونه سوء نیت، اقدام به طراحی و تعریف حدود فقرو یا گرسنگی نمایند، با این حال آیا می توان با یقین گفت مناقشه پایان پذیرفته و با فرض تأمین این حداقل ها برای عموم انسان های زیستمند در یک اقلیم، از ایشان انتظار داشت که برای نیازهای معیشتی و فیزیولوژیک نظیر آب و غذا، دست به اقدامات برهم زننده پایه ای محیط زیستی نرنند پاسخ بسیار چالشی و دشوار است. اگر آب و غذای سالم در حد استاندارد برای رفع تشنگی و گرسنگی به انسان یک اقلیم داده شد و با این حال خود را با استاندارد های معیشتی اقلیم دیگر نظیر کشورهای غرب و شمال اروپا مقایسه کردند. چه می توان کرد؟ و اگر دست به اقدامات ناپایدار بزنند چه می توان گفت ؟؟؟ !!!

انتهای پیام/