لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
جستجو در پست ها
جستجو در صفحات

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › تالاب‌های ساحلی خلیج فارس؛ گوهرهایی ناشناخته و رو به زوال

بهمن ۲۱, ۱۴۰۳ | ۴:۴۳ ب.ظ

3770

374

بدون دیدگاه

یادداشتی در ارزشمندی و نقش تالاب های ساحلی

تالاب‌های ساحلی خلیج فارس؛ گوهرهایی ناشناخته و رو به زوال

مهندس محمدجواد سیاح پور _ کنشگر تالابی و مدیر انجمن میراث پریشان کازرون

اختصاصی هفته نامه «نخـــل و دریـــا»

تالاب‌های درون سرزمینی ایران همچون ارومیه، بختگان، شادگان و … مسأله‌ پر حاشیه و بحران خیز کشور  شده اند و شاید دلیل آن را بتوان این دانست که این تالاب‌ها در کنار شهرهای مهمی قرار گرفته‌اند که ریزگردهای ناشی از خشکیدگی تالاب می‌تواند آن شهر مهم را تهدید کند اما تالاب‌های ساحلی به دلیل اینکه تاکنون خشک و پر مخاطره نشده اند و به واقع با توجه به اتصال آن ها به آب‌های آزاد نمی‌توانیم خشکیدگی را برای آن ها به راحتی متصور شویم، تاکنون آن چنان که باید، مسأله‌ برنامه‌ریزان و متولیان حفاظت نشده اند.

در یک روز زمستانی، در بهمن ماه ۱۳۴۹ در شهر رامسر به همت مردی بزرگ به نام اسکندر فیروز بنیانگذار و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران، یک کنوانسیون بین‌المللی با عنوان کنوانسیون «حفاظت از تالاب های بین المللی به ویژه به عنوان زیستگاه پرندگان آبزی» به تصویب جمع چشم گیری از نمایندگان کشورهای مختلف رسید. این کنوانسیون را به اختصار کنوانسیون رامسر می گویند و در واقع نخستین کنوانسیون بین‌المللی محیط زیستی در سطح جهان محسوب می‌شود. جدا از این که این افتخار را اسکندر فیروز و هم قطارانش پنجاه سال پیش نصیب ایران کردند، مسئله‌ای که ذهن بزرگ مردان آن زمان را به خود درگیر کرده بود اهمیت تالاب‌ها بود. تالاب‌هایی که متأسفانه به مرور زمان نه تنها از اهمیت آن ها کاسته شد بلکه امروز مخاطرات ناشی از خشکیدگی و تخریب تالاب ها، آنها را به پدیده های بحرانی و تهدید برای سرزمین بدل کرده است.

در ماده یک کنوانسیون رامسر بهترین، جامع‌ترین و معتبرترین تعریف از تالاب ارائه شده است. این ماده بیان می‌دارد: «از لحاظ کنوانسیون حاضر، تالاب ها شامل مرداب ها، باتلاق ها و لجن زارها یا آب های طبیعی یا مصنوعی اعم از دایمی یا موقت است که آب های شیرین – تلخ یا شور در آن بصورت راکد یا جاری یافت شود به همراه آب دریاهایی که عمق آن ها در پایین ترین نقطه جزر از شش متر تجاوز ننماید.» این تعریف را وقتی می‌خوانیم متوجه می‌شویم که هر آبگیر کوچکی تا تمامی پهنه‌های ساحلی ایران تالاب نامیده می‌شود و این تعریف از آنجا اهمیت می یابد که در خصوص اهمیت و کارکرد تالاب‌ها می‌خوانیم و متوجه می‌شویم که چه سرمایه‌های ارزشمندی در کنار خانه‌ی ما و در گوشه گوشه‌ی سرزمینمان نهفته است و متأسفانه قدر آن شناخته‌نشده‌است.

تعاریف مختلف و تخصصی برای تالاب‌های ساحلی به وفور در کتاب‌های علمی آمده است اما به تعریف ساده: «از ساحل به سمت دریا آن پهنه ای که عمق آن کمتر از شش متر باشد تالاب ساحلی محسوب می شود». پس بنا به این تعریف، در بسیاری و شاید تمام نقاط ساحلی ایران ما تالاب داریم. حال مسأله تعریف علمی یا تعریف غیر رسمی تالاب یا شناخت تالاب‌های ساحلی نیست بلکه مسأله اساسی کارکرد ارزشمند تالاب‌های ساحلی در زندگی دریا، بقا و پایداری سرزمین و البته در حال خوب زندگی ما انسان هاست.

در واقع سوالات اصلی در این زمینه این هاست:

☆ سازمان‌ها اعم از دولتی، غیر دولتی، ملی و محلی برای تالاب‌های ساحلی ایران و بطور مشخص تالاب‌های ساحلی خلیج فارس چه برنامه ای دارند؟

☆ رسانه‌ها و کنشگران حوزه‌ محیط زیست و تالاب و دریا در استان‌های ساحلی تاکنون چند بار مسأله‌ تالاب‌های حوزه‌ خلیج فارس را موضوع مد نظر قرار داده و موضوع چند سمینار، همایش و… بوده است؟

☆ قایقرانان و سایر افرادی که معیشت آن ها وابسته به گردشگری در حاشیه‌ی خلیج فارس است تا چه اندازه در مسأله اهمیت تالاب‌های ساحلی آگاه شده اند؟

☆ صنایع مستقر در حاشیه خلیج فارس تا کنون در کنار آسیب ها و تهدیدهایشان چه آورده های مفیدی برای تالاب های ساحلی این زیست بوم داشته اند؟

این ها و دهها سؤال دیگر از جمله بحث هایی هستند که برای دغدغه مندان می تواند نقطه تفکر و البته مطالبه گری باشد.

به تعریف دانشمندان علوم محیط زیست به خصوص متخصصان اکوسیستم‌های آبی، تالاب‌های ساحلی نقش چشمگیر و اساسی در سلامت دریا و پایداری اکوسیستم دریا و بقای آبزیان دارند، بسیاری از تالاب‌های ساحلی محل زادآوری و گذران دوران نوزادی بسیاری از ماهیان است. تالاب‌هایی که پوشش گیاهی حرا یا مانگرو دارند از این حیث از اهمیت بالا تری برخوردارند. همچنین تالاب های ساحلی و بخصوص تالاب های با پوشش گیاهی، از نظر تولید غذا برای موجودات دریایی نیز دارای اهمیت اند.

بحث‌های پیرامون ارزش‌ها و کارکردهای گردشگری، کاهش قدرت تخریب امواج و سونامی، جلوگیری از تغییر اقلیم نیز از دیگر ارزش های غیر قابل توصیف تالاب های ساحلی است. در این نوشتار با توجه به اینکه تخصص نگارنده بیشتر حوزه‌ی اجتماعی تالاب‌هاست به موضوعات دیگری خواهم پرداخت.

به تعبیر نگارنده شاید یکی از مهمترین مسایل در حوزه‌ تالاب‌های ساحلی در خلیج فارس این باشد که بسیاری از نقاطی که از لحاظ علمی و فنی دقیقاً ویژگی‌های تالاب ساحلی را دارند به هیچ وجه در اذهان عمومی به قدر کافی به عنوان یک محیط دارای ارزش و البته آسیب پذیر شناخته نشده است. به تعبیری حفاظت از این محیط ها و مسئولیت ما در قبال آن ها، مسأله‌ عمومی نشده‌است.

تالاب‌های درون سرزمینی ایران همچون ارومیه، بختگان، شادگان و … مسأله‌ پر حاشیه و بحران خیز کشور  شده اند و شاید دلیل آن را بتوان این دانست که این تالاب‌ها در کنار شهرهای مهمی قرار گرفته‌اند که ریزگردهای ناشی از خشکیدگی تالاب می‌تواند آن شهر مهم را تهدید کند اما تالاب‌های ساحلی به دلیل اینکه تاکنون خشک و پر مخاطره نشده اند و به واقع با توجه به اتصال آن ها به آب‌های آزاد نمی‌توانیم خشکیدگی را برای آن ها به راحتی متصور شویم، تاکنون آن چنان که باید، مسأله‌ برنامه‌ریزان و متولیان حفاظت نشده اند.

بعید می‌دانم که اگر مسئولان تخصصی یا عمومی استان‌های حاشیه‌ ساحل خلیج فارس مثل هرمزگان و بوشهر را به گفتگو دعوت کنیم و در آن گفتگو از تالاب‌های ساحلی سخن بگوییم، معدودی از آن ها در این خصوص چیزی بیشتر از عامه‌ی مردم بدانند. البته آن ها مقصر نیستند و مسأله اینجاست که تالاب‌های ساحلی و اهمیت آن در زندگی و بقای سرزمین به صورت کلی حتی در بخش‌های دانشگاهی هم به زعم نگارنده به قدر کافی دیده نشده است.

با توسعه‌ی صنایع، انتشار آلودگی ها در سواحل و ورود بی حد فاضلاب ها به دریا، زنگ خطر برای تالاب های ساحلی نواخته‌شده‌است و کم کم با به خطر افتادن زیستگاه بسیاری از آبزیانی که حیاتشان به تالاب ها وابسته است متوجه می شویم که زنگ خطر انقراض برخی گونه ها و در نهایت زنگ خطر بهم خوردن اکوسیستم خلیج فارس نواخته می شود اگرچه تا کنون نیز نواخته شده است و گوش شنوا برای آن کم است.

نگارنده به عنوان کنشگر تالابی یکی از مهم ترین  مسأله های تالاب‌ها و محیط زیست کشور را نبود یا کمبود کنشگران حرفه‌ای در هر حوزه‌ای می‌داند. اگرچه دغدغه مندان کم نیستند اما مشکلات معاش و مشکلات اقتصادی و اجتماعی اجازه‌ عمیق شدن و حرفه‌ای شدن به آن ها نداده است. بطور مثال در یک جامعه‌ چند میلیون نفری که مثلاً در شهرهای حاشیه‌ خلیج فارس ساکن هستند چند تن از آن ها کنشگر محیط زیست و به طور مشخص کنشگر تالاب‌های ساحلی هستند؟ به تعبیری سطح کنشگری برای تالاب‌های ساحلی در ایران بسیار بسیار کمتر و ناکافی تر از سطح مشکلات و اهمیت تالاب‌های ساحلی ایران است.

بحث توسعه‌ی دریا محور که اخیرا مطرح شده است اگر چه تبعات بسیار خوبی را برای سرزمین می‌تواند داشته باشد اما تیغ دو دمی برای تالاب‌های ساحلی ایران محسوب می شود. جلوگیری از تهدیدهای این گونه توسعه ها نیازمند این است که کنشگران حاشیه‌ خلیج فارس هر روز بیدارتر از روز قبل مراقب باشند و بیندیشند که برای جلوگیری از عوارض منفی توسعه‌ دریا محور بر تالاب‌های ساحلی چه کاری را می‌توانند انجام دهند.

انتهای پیام/