۳۱, شهریور,۱۴۰۴ | ۸:۱۸ ب.ظ
6198
114
1 دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
۳۱, شهریور,۱۴۰۴ | ۸:۱۸ ب.ظ
6198
114
1 دیدگاه
همزمان با روز جهانی صلح با همت کنشگران محیط زیستی حوزه زاینده رود «نشست منطقه ای صلح آب» با موضوع حفاظت مشارکتی پیکره های آبی در روز آدینه ۲۸ شهریورماه در ورزنه استان اصفهان به میزبانی سخاوتمندانه جناب عبدالحسین میرمیران برگزار گردید.
بانیان این نشست با کاربست تجارب ارزنده سه دهه کنشگری محیط زیستی پیرامون مطالبات آبی استانهای حوزه زاینده رود و چالش ها و تنش های بین این مناطق در پی هم افزایی و یک صدایی برای تحقق مطالبات خود، راه نجات بخشی را در پرهیز از تنش های منطقه ای و آفرینش همبستگی و هم افزایی منطقه ای با عنوان «صلح آب» دیده اند و نخستین گام آن با فراخوانی منطقه ای برداشته شد که نشانه هایی خوب و امیدوار کننده داشت.
هر چند در جغرافیای حوزه زاینده رود نیستم اما بنا به علاقه و تعهدی که به محیط زیست دارم و از دور چالش های آبی این حوزه را دنبال می کنم در این نشست هم اندیشی حضور یافتم و از گفتگوهای ارزنده، فنی و دلسوزانه شرکت کنندگان آموختم و دانش آموزی کردم.
آب الفبای زندگی و سرمشق صلح بوده که امروز با بی تدبیری، سرفصل تنش و ستیزه گشته است! آبی که تمدن ساز بوده و اینک تمدن سوز است! سراب و سرچشمه هایی که بزرگترین منبع تولید آب ایران بوده و اکنون چشمه سارانش خشکیده و مردمانش تشنه اند! پایاب و دشتهایی همچون ورزنه که صدها سال و تا همین چند دهه پیش نان چند استان را می داده و امروز تفتیده و سوخته و نان خودش را از دیگران می گیرد! زاینده رودی که پهنایش ۳۳ چشمه و دهانه پل و البته پر آب و زاینده و بالنده بود اما سالهاست تنها چیزی که در آن نیست آب است! تالاب گاوخونی که پهنه آن بین ۴۷٠ تا ۷۱۹ کیلومتر مربع در سالهای مختلف بارشی و بیش از گستره شهر اصفهان که ۵۵۱ کیلومتر مربع است و بیش از دو دهه است که جای آب را سراب و زمین خشکیده و مرده گرفته است و امروز به صحرا مانند است نه تالاب!
اینها ارمغان بارگذاری های بی رویه صنعتی، جمعیتی، کشاورزی، باغداری و… است که بدلیل انباشت و سر ریز مطالبات ساکنان این حوزه آبی، رفته رفته بین استانهای پیرامونی اش تنش ها بالا گرفته و روز به روز بر شدت تنش ها و اختلافات افزوده می شود و کشاورز، صنعتگر، شهروند و باغدار هر کس مطالبه حق خودش را دارد و فقط خود را می بیند و دیگران را خیر.
مطالبات آبی حوزه زاینده رود با تغییر ماهیت از مرز حوزه ای به مرز استانی به بیراهه رفته و این حوزه مشترک چند استانی را هر استانی برای خود می خواهد و کنشگرانش جای مطالبه بازگشت زاینده رود (از سراب تا پایاب و از زردکوه تا گاوخونی) به روزهای شکوهش گرفتار تعارضات و تنش های بین استانی شده اند که «صلح آب» آمده تا زمینه ساز همبستگی حوزه ای و نهادینه سازی نگاه یکپارچه، کل نگر و اکوسیستمی به این حوزه باشد.
نگاه های سطحی و بخشی گرانه، استانی نگری و همراه با آمارهای نادرست و عدم شفافیت در سایه داده های غیر واقعی به گفتمان برساخته غالب تبدیل شده و فضا را غبارآلود ساخته است.
در این نشست پیشنهاد دادم که این درد مشترک است و درمانش پایان رویه موجود و رسیدن به گفتمان مشترک است یعنی کنشگران این حوزه با نگاه اکوسیستمی و حوزه ای، مطالبه گر نجات زیست بوم زاینده رود باشند.
زاینده رود یک اکوسیستم پیچیده دارد و کانال و شبکه انتقال یا توزیع آب شهری نیست که سلیقه ای ساعت و حجم آبگیری را تنظیم کنیم. بهره مندی از زاینده رود باید با اولویت سهم محیط زیست، شرب، کشاورزی و صنعت با درصد مشخص که بیشترین درصد از آن محیط زیست باشد انجام گیرد و تنها سهمی که نباید هیچ تغییری کند حقابه محیط زیستی باشد تا این اکوسیستم از سراب تا پایاب، زنده و زندگی بخش باشد و بیشترین چالش های موجود در این حوضه بدلیل برهم خوردن و حذف حقابه محیط زیستی است چرا که جریانات آبی طبیعی میلیون ها سال برقرار بوده و چرخه حیات پیرامونش وابسته به پیوستگی و پایداری جریان آبی است و آب نباید موسمی و گهگاهی برای کشاورزی در بستر آن رهاسازی شود.
اگر رودخانه بمیرد، باید به پایان زندگی در پیرامونش سلام گفت و با آغوش باز پذیرای فروپاشی سرزمینی شد. مرگ رودخانه یعنی مرگ آب و مرگ آب یعنی پایان حیات. حقابه شرب و کشاورزی و صنعت را می توان کم و زیاد کرد اما در سیستم طبیعت نباید دستکاری کرد. حقابه محیط زیستی رودخانه ها به گونه ای محاسبه می شود که پایداری و تاب آوری اکوسیستم را ضمانت کند و مازاد آن به دیگر امور داده شود و نه تنها در حوزه زاینده رود که در تمامی حوزه ها حقابه محیط زیستی قربانی دیگر حقابه ها شده تا جایی که صنعت (با عنوان فریبنده تأمین آب شرب) جایگزین محیط زیست و صدرنشین حقابه بران است و امروز با مرگ و خاموشی رودخانه ها با انباشت چالش ها و بحران های به هم پیچیده و در هم تنیده روبروییم و هیچ نسخه شفابخشی جز بازگشت زندگی دوباره در رودخانه ها نیست و دردمندانه بگویم که این موضوع در ادبیات و گفتمان های موجود دیده نمی شود و این همان حلقه گمشده کنشگران حوزه زاینده رود است.
گفتمان های موجود روایتگرانه با رویکرد استانی است و باید درمانگرانه با رویکرد نجات بخشی زیست بومی باشد. روایت های استانی باید روشنگرانه، شفافیت ساز، آسیب شناسانه و بیان رخدادهای بشرساخت و بحران آفرین باشد تا با شناخت عمیق و دقیق وضعیت موجود و داده های درست در پی نجات حوزه باشد و نه برای اتهام زنی، چانه زنی و سهم خواهی های استانی.
گفتگوها باید در راستای حل مسأله و کل نگر باشد نه «بلاگرانه!!!» برای خوشایند همشهری های مان و جذب دنبال کننده و قهرمان سازی و…! در گفتار و نوشتارمان از رویکرد برد و باختی پرهیز کنیم که اگر چنین کنیم (که البته تا امروز کرده ایم) همه ما و زیست بوم ایران مان باخته است چون همه در یک کشتی نشسته ایم.
همان گونه که «شق نهر» خطای راهبردی است شقه شقه سازی حوزه زیست بومی هم خطایی سهمگین و ویرانگر است. همان گونه که بانیان صلح آب به زیبایی از «پیکره آبی» یاد کرده اند نمی توان برای هر بخش یا عضو یک پیکر، جداگانه تصمیم گرفت و خط کش گذاشت و تمدن آبی و اکوسیستم را سلاخی و قطعه قطعه کرد. درمان بیماری ممکن نیست مگر با درمان ریشه یا ریشه های درد و زیست بوم به کما رفته زاینده رود را درمانی نیست مگر بازگشتش به روزگار شکوه پر آبی و زندگی بخشی.
زاینده رود در زردکوه می جوشد، صدها کیلومتر می خروشد، در گاوخونی آرام می گیرد و سفره های آبی یزد و کرمان را سیراب می کند. پر آبی و خشکیدگی اش را می بینیم و فریاد می زنیم اما حیات بخشی پنهانش را که نمی بینیم، بی صدا و آرام جان می دهد و فریادش را نمی شنویم.
حوزه زاینده رود کانون ناترازی هاست! ناترازی در عوامل پدیدارنده و راهکارهای نجات بخشی، ناترازی مطالبات و علل بحران ساز، ناترازی گفتمان مطالبه گری، ناترازی یکپارچگی زیست بوم حوزه ای و از هم گسیختگی کنشگران، ناترازی واقعیات با آمارها و داده ها، ناترازی تصمیم گیری ها و اقدامات با واقعیات، و… و در چنین شرایطی چه انتظاری برای رهایی از بحران های موجود می توان داشت؟ مگر می توان برای یک حوزه یکپارچه و به هم تنیده تصمیمات بخشی گرایانه و منطقه ای گرفت؟ هر تصمیم و اقدامی هرچند کوچک و به ظاهر ناچیز در بالادست و طول مسیر می تواند حیات پایین دست را به مخاطره اندازد چنان که شاهد آنیم، تا چه رسد به آنچه تا امروز بر سر این حوزه آبی آمده است!
گفتمان مشترک در پی آن است تا ذینفعان و کنشگران سراسر حوزه زاینده رود را همبسته و یکصدا کند به گونه ای که مطالبات سراسر این حوزه، مشترک و همخوان باشد چرا که همه آنها ذینفعان و بهره برداران یک حوزه مشترک هستند و اگر تا امروز اختلافات و تعارضات، پایه و مبنای کنشگری بوده از امروز اشتراکات، بنیان کنشگری باشد. گفتمان مشترک در پی حذف و زدودن مطالبات نیست بلکه خواهان راه حل مشترک برای درمان این درد است که سه دهه مطالبه گری شده و به دلیل از هم گسستگی، اختلافات منطقه ای و چندین صدایی نه تنها درمان نشده که هر روز بر ژرفا و گستره و پیچیدگی اش افزون گشته و امروز «کانون صلح آب» بر آن است با کنشگری هوشمندانه و همپذیری و همدلی و تمرکز بر رویکرد حوزه ای و کل نگر به گفتمان مشترک برسد و باورمند است این درد مشترک جدا جدا هرگز درمان نمی شود و شایسته است کنشگران این حوزه زیر چتر همپذیری و همدلی گرد هم آمده و ضمن حفظ مطالبه حق خود با عبرت از گذشته، بردبارانه و همپذیرانه با هم به گفتگو بنشینند و بر درمان و نجات بخشی زیست بوم حوزه زاینده رود همصدا گردند چرا که شاه کلید رفع بحرانها بازگشت زندگی دوباره زاینده رود است.
درود و سلام
سپاس بیکران از جناب آقای محبی که در این مسیر برای پایداری زیستی ایران زمین همراه و یاریگر هستند.
مطالب نگاشته شده جامع و کامل است و صمیمانه از ایشان و مجموعه سپهر جنوب در استان بوشهر تشکر می کنم
با احترام و امتنان درجوش