لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
جستجو در پست ها
جستجو در صفحات

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › اقلیم؛ برخاسته از دل بندر دیر

۲۶, آبان,۱۴۰۴ | ۲:۳۶ ب.ظ

6705

31

بدون دیدگاه

«حسن فولادی»کارگردان، از تقابل انسان با ایمان و سرنوشت پرده بر می دارد

اقلیم؛ برخاسته از دل بندر دیر

میمنه مولایی _ روزنامه نگار

اختصاصی پایگاه محیط زیستی و فرهنگی اجتماعی «سپهــر جنــوب»

نمایش‌نامه «اقلیم» نوشته موسی درویشی است؛ داستانی که در دلش قصه‌ی دلدادگی، خرافه، ایمان و ویرانی تنیده شده. قهرمان نمایش، مردی است که با نمایش‌بازی و معرکه‌گیری مردم را سرگرم می‌کند. او سه بار ازدواج کرده و هر بار همسرش به شکلی مرموز از دنیا رفته است.

اینجا بادهای جنوبی با صدای دریا در هم می‌آمیزند؛ در بندر دیر هستیم. شهری که تئاتر برای عده‌ای تنها سرگرمی نیست؛ نوعی بازتاب از زندگی، تاریخ و رنج مردمان جنوب است. در میان این صداها، نام حسن فولادی بیش از دو دهه است که با صحنه پیوند خورده. مردی متولد سال ۱۳۵۸، با تحصیلات مدیریت دولتی، اما دلبسته‌ی جهان خیال و نمایش. او از روزهای نوجوانی در مدرسه به دنیای تئاتر قدم گذاشت و از سال ۱۳۷۹ مسیر حرفه‌ای خود را آغاز کرد.

 

 

فولادی در مقام بازیگر، آثار بسیاری را تجربه کرده و در جشنواره‌های استانی و کشوری خوش درخشیده است؛ از رتبه دوم بازیگری در جشنواره فجر استانی تا مقام‌های نخست در جشنواره‌های بسیج، دینی و تئاتر مساجد در استان‌های مختلف کشور. کارگردانی برای او تجربه‌ای تازه‌تر است، اما همان‌گونه که خود می‌گوید، «هر اجرا، آزمونی دوباره برای درک انسان است.» نمایش اقلیم، پنجمین اثر کارگردانی او، گامی دیگر در این مسیر است — گامی میان افسانه و واقعیت، عشق و باور، ایمان و تردید.

نمایش‌نامه «اقلیم» نوشته موسی درویشی است؛ داستانی که در دلش قصه‌ی دلدادگی، خرافه، ایمان و ویرانی تنیده شده. قهرمان نمایش، مردی است که با نمایش‌بازی و معرکه‌گیری مردم را سرگرم می‌کند. او سه بار ازدواج کرده و هر بار همسرش به شکلی مرموز از دنیا رفته است. در باور عمومی مردم، برای جلوگیری از مرگ همسر چهارم باید نخل را به عقد خود درآورد — خرافه‌ای که مرز میان عقل و جنون را کمرنگ می‌کند. مرد در میان وسوسه و اضطراب فرو می‌رود، تا آن‌که عاشق زنی به نام اقلیم می‌شود.

 

 

اقلیم، زنی است از تبار یهود، که تازه مسلمان شده و با پدرش در محله مسلمان‌نشین بندر زندگی می‌کند. شاه‌بندر ثروتمند، اقلیم را برای خود می‌خواهد، اما دل او جای دیگری است. نپذیرفتن این خواسته، شاه‌بندر را وادار می‌کند تا با توطئه‌ای حیثیت اقلیم را لکه‌دار کند. در پی این رسوایی، زلزله‌ای بندر را می‌لرزاند، و در میان خرابه‌ها مرد، اقلیم را از دست می‌دهد. در ویرانه‌ی شهر و دل، انتقام و پرسش در هم می‌آمیزند و ماجرایی تازه آغاز می‌شود؛ تقابل انسان با خودش، با ایمانش، با سرنوشت.

فولادی درباره‌ی این اثر می‌گوید: «اقلیم تنها داستان یک عشق نیست؛ تلاشی است برای نشان دادن باورهای مردمی که میان ایمان و خرافه سرگردانند. جنوب همیشه سرزمین تضادهاست — نور و تاریکی، دریا و خشکی، شور زندگی و اندوه ناگزیر.»

اما در گفت‌وگو با او، صحبت به دغدغه‌های اجتماعی و نقش تئاتر در بازتاب واقعیت‌های مردم جنوب نیز کشیده می‌شود. فولادی باور دارد که «هنر باید آینه‌ی جامعه باشد.» او می‌گوید:

«هنر تئاتر می‌تواند وضع فرهنگی و اجتماعی مردم را نشان دهد. گاهی زبان اعتراض است، گاهی دعوت به تأمل. ما هنرمندان باید به‌جای فاصله گرفتن از جامعه، درد مردم را روایت کنیم. تئاتر باید جرأتِ گفتن داشته باشد، حتی اگر شنیده نشود.»

با این حال، صحنه برای هنرمندان شهرستانی همیشه آسان در دسترس نیست. او تأکید می‌کند که جشنواره‌های استانی و سراسری نقش مهمی در دیده شدن گروه‌ها دارند:

«این جشنواره‌ها پلی هستند برای ارتباط هنرمندان با فضای گسترده‌تر فرهنگی کشور. بسیاری از ما امکانات حرفه‌ای یا حمایت مالی برای اجرای عمومی نداریم؛ جشنواره‌ها تنها فرصت ما برای دیده شدن‌اند. اگر این سازوکار شفاف و عادلانه باشد، می‌تواند به رشد واقعی تئاتر کمک کند.»

 

 

در بخش دیگری از گفت‌وگو، فولادی به تغییر رفتار مخاطبان در سال‌های اخیر اشاره می‌کند. به گفته او، استقبال مردم از تئاتر به دلایل گوناگون دچار افت شده است:

 «شرایط اقتصادی، فشار معیشتی، و البته حضور پررنگ شبکه‌های اجتماعی باعث شده مردم کمتر به سالن بیایند. از سوی دیگر، کمبود آثار باکیفیت هم در این روند بی‌تأثیر نیست. مردم وقتی احساس کنند با اثری صادق روبه‌رو هستند، باز هم به تماشای تئاتر می‌آیند.»

او می‌گوید در شرایط فعلی، تولید یک نمایش فاخر دست‌کم دو سال زمان می‌برد و معمولاً گروه‌ها توان اجرای بیش از یک یا دو اثر در سال را ندارند. دلیل اصلی نیز روشن است: نبود بودجه و حمایت کافی.

«بزرگ‌ترین دغدغه ما مسائل اقتصادی است. نه فقط برای پرداخت دستمزد بازیگران، بلکه برای دکور، لباس، رفت‌وآمد، حتی اجاره سالن. با این‌حال، عشق به تئاتر هنوز ما را سرپا نگه داشته.»

فولادی در پایان گفت‌وگو، از نیاز به امید و استمرار می‌گوید:

«جنوب پر از قصه است. ما فقط باید گوش بسپاریم و روایت کنیم. تئاتر هنوز می‌تواند صحنه‌ی زندگی باشد؛ اگر بگذارند.»

انتهای پیام/
برچسب ها : , , , ,

https://sepehrjonoub.ir?/p=6705