مرداد ۲۸, ۱۴۰۳ | ۱۱:۰۷ ب.ظ
1664
55
بدون دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
امروزه تخریب اکوسیستم ها و توسعه ضد اجتماعی با توجیه اهداف توسعه اقتصادی یکی از عادی ترین اتفاقات هر روزه است، شکل غالبی که نهتنها عادت شده، بلکه به نوعی حق هم پنداشته می شود.
اتفاقاتی چون جنگل زدایی، معدن کاوی، فعالیت های تخریبگرانه شرکتهای انرژی، غارت منابع آب و خاک، سدسازی، پروژه های انتقال آب و حتی چرای دام و ویلاسازی و بطور کلی مصرف حریصانه همگی به نابودی بخشی از اکوسیستم های طبیعی و تنوع زیستی منجر شده است.
امروزه تخریب اکوسیستم ها و توسعه ضد اجتماعی با توجیه اهداف توسعه اقتصادی یکی از عادی ترین اتفاقات هر روزه است، شکل غالبی که نهتنها عادت شده، بلکه به نوعی حق هم پنداشته می شود.
اتفاقاتی چون جنگل زدایی، معدن کاوی، فعالیت های تخریبگرانه شرکتهای انرژی، غارت منابع آب و خاک، سدسازی، پروژه های انتقال آب و حتی چرای دام و ویلاسازی و بطور کلی مصرف حریصانه همگی به نابودی بخشی از اکوسیستم های طبیعی و تنوع زیستی منجر شده است. هرچند این فعالیتها گاه با اعتراض ساکنان اکوسیستم ها همراه است ولی اغلب توسط قدرت پول و رسانه های وابسته به قدرت سرکوب و توجیه می شود. هرچه باشد در دنیای امروز همیشه حق با پول است.
بین آنچه داسمن (۱۹۸۸)«مردم بیوسفر» میخواند، یعنی کسانی که با توسل به زر و زور اختیار دارایی های کرۀ زیستی را در اختیار دارند، و« ساکنان اکوسیسم»، یعنی آنهایی که حیات آنها رابطۀ نزدیکی با اکوسیستم محل زندگی شان دارد، تفاوت مهم و عمیقی وجود دارد. تفاوت بین پول و حیات.
از ابتدای مداخلات سلطه گرانه؛ تاثیر مردم بیوسفر بر ساکنان اکوسیستم معمولا نابودکننده و مخرب بوده، مردم بیوسفر برای تسلط بر منابع، اکوسیستم را تخریب کرده و به نام توسعه منابع آن را غارت نموده و ردپای مخرب شان اکوسیستم را آسیب دیده و حتی نابود کرده است.
در نهایت از آنچه مانده تکه ای به نام پارکهای ملی است که برای سکونت برخی از ساکنان ایجاد می شود و برخی نیز مجبور به مهاجرت می شوند و برخی نیز منقرض شده و به طور کلی محو می شوند.
در دو قرن اخیر توسعه بهانه ای است که تخریب و تصرف مشاعات را قانونی جلوه می دهد، غافل از اینکه برای ساکنان اکوسیستم ازدست دادن مشاعات صرفا یک مشکل محیط زیستی نیست بلکه از بین رفتن کل زندگی و عواطف و زخمی شدن روان است.
وقتی پای بهانه ای به نام توسعه و اقتصاد سیاسی به میان است، محافظت از تنوع زیستی و حقوق ساکنان اکوسیستم مسائل پیچیدهای را بوجود می آورد که پاسخ راحت و سادهای ندارند. زیرا در سیاستگذاری های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی؛ وقتی پای توسعه اقتصادی و بازار که ارقامش برای حکمرانان اعتبار ساز است به میان می آید، دیگر صحبت از حقوق ساکنان اکوسیستم که بخش زیادی از آنها زبان بسته هم هستند در حاشیه قرار می گیرد و گاهی نیز قربانی میشود. (مثال بارزش هم هورالعظیم و جنگلهای زاگرس و هیرکانی و دهها تالاب و شتزارهای جنوب است). توسعه اقتصادی و هدایت بازار که هدف مردم بیوسفر است علیه ساکنان اکوسیستم عمل کرده است. قدرت مردم بیوسفر چنان است که اغلب حتی نهادهای متولی پیگیری حقوق ساکنان اکوسیستم نیز مقهور لابی ها، زرق و برق بازار و احتمالا سرکوب می شوند.
در روزگار کنونی با وجود هشدارهای هر روزه دانشمندان در مورد تغییرات آب و هوایی و بحران آب و خاک؛ هنوز جای ساکنان اکوسیستم تنگ و تنگ تر می شود، هر روز ساکنان بیوسفر با قیچی و چاقوی توسعه اقتصادی تکه هایی از تن اکوسیستم را قیچی می کنند و از آن سو بر تعداد معاملات و نقدینگی ها و خانه های بورس های جهانی افزوده می گردد، اما دیر نباشد روزی که اکوسیستم خود برای نجات خویش بپاخیزد.