۹, آبان,۱۴۰۴ | ۱۰:۱۲ ب.ظ
6602
22
بدون دیدگاه
لطفا کمی منتظر بمانید ...
سر تیتر خبرها
۹, آبان,۱۴۰۴ | ۱۰:۱۲ ب.ظ
6602
22
بدون دیدگاه
یکی از سنت ها و آیین های قدیمی که بیشتر مردم روستاها و عشایر آن را جهت درخواست و اجابت باران بصورت عملی اجرا می نمودند *گِلین کوسه* هست که در گویش محلی و روستایی، عشایری و لری به آن *گِلی کوسه یا گِلی داد* گفته می شود که در نوع خودش بسیار زیبا، جالب و دیدنی و خواندنی است.
سنت گلی کوسه یکی از آیین هایی هست که از نیاکان و اجدادمان در قبل از اسلام به ما ارث رسیده وسینه به سینه نقل و نسل به نسل عملی به ما رسیده است که امروزه شاید فقط اسم و روش اجرای آن توسط افراد مسن و پیر بیان و گفته می شود که بسیار شیرین و جذاب می باشد.
در قدیم هنگامی که در سال هایی که خشکسالی و بی آبی بود و قحط سالی هم شروع میشد و کشاوزران و دامداران با مشکل آب و غذا روبرو می شدند و درزمان و موقع فصول بارندگی از پاییز به بعد خبری از آمدن ابر و باران نمی شد و آسمان خسیس می شد و به گفته مردم محلی و روستاییان باران *پاکشی* کرده بود مردم با یک شیوه ای که خودشان از قدیم الایام و سینه به سینه به آنها منتقل شده بود، درخواست و خواسته باران خود را بصورت گروهی و عملی از خدای خود ابراز می نمودند.
یکی از این روش های زیبا جهت درخواست باران از خدای خود روش *گِلین کوسه* و یا به گویش محلی *گِلی کوسه یا گِلی داد* می باشد که در روستاهای منطقه پلنگی و دشتگور اجرا می شده است.
در این روش تعدادی از جوانان روستا به رهبری یکی از بزرگترها بصورت گروهی به درب خانه هایی روستایی می رفتند و از صاحب خانه درخواست آب، نان و خرما می کردند و صاحب خانه با توجه به توان خود به آنها نان و خرما و آب می داد و آنان هم در جواب بخشش صاحب خانه این دعا را می خواندند:
چند بار این دعا را بیان می کردند و به درب خانه های دیگر می رفتند و خانواده ها با دادن آب و نان و خرما از آنها استقبال می کردند.
گاهی اوقات این گروه به درب خانه ای می رفتند و صاحب خانه به هر دلیلی مانند نداشتن، خسیس بودن، قبول نداشتن این رسم از دادن آب و نان و خرما امتناع می کرد و این گروه هم این دعا را می خواندند:
هنگامی که این گروه دربین راه به طرف خانه ها می رفتند این گفته ها رابیان می کردند:
و هنگامی که این گروه به درب خانه ها می رفتند و درخواست خود را ابراز می نمودند صاحب خانه بطور ناگهانی یک مشک آب سرد به روی یکی از اعضای این گروه می ریخت که بر اثر سرد بودن آب، آن شخص شروع به لرزیدن میکرد تا خدا بخاطر لرزش سرمای آن شخص رحمش بیاید و رحمت باران خود را نازل کند.
این گروه پس از اینکه به رهبری یکی از بزرگترها به درب تمام خانه رفتند در یک جایی جمع می شدند و رهبر گروه به تعداد جوانان حاضر در گروه، هسته خرماها را بیرون می آورد و فقط در درون یکی از خرماها هسته خود خرما و یا یک سنگ ریزه کوچک را بدور از چشم اعضا قرار می داد و به هریک از اعضا یکی از خرما را می داد که بجوند و شخصی که خرما به همراه سنگ ریزه یا هسته خرما به او رسیده مشخص می شود و آن شخص هم پا به فرار می گذارد و بقیه به دنبالش می دویدند و او را دستگیر می کنند و او را به باد کتک(فلاکتی) می گیرند و از او می خواهند که از خدا بخواهد باران بیاید و آن شخص هم از ترس زیاد کتک خوردن و رها شدن از دست آنها، درخواست شان را قبول می کند ولی ازشان مهلت می خواهد و بیشتر اوقات یکی از افراد مسن در حالیکه آن شخص درحال کتک خوردن هست وارد می شود و می گوید من ضامنش می شوم و آن وقت آن شخص را کتک نمی زنند و آن شخص از بقیه می خواهد که مثلا سه روز، یک هفته یا ده روز به او مهلت بدهند و بقیه هم درخواست او را قبول می کنند.
اگر بعد از مهلت خواسته شده توسط آن فرد باران نیامده بود آن شخص را دوباره به باد کتک (فلاکتی) می گرفتند و درخواست خود را ابراز می نمودند و این کار ممکن بود چندبار پشت سرهم انجام بشد.
به گفته افراد مسن با اجرای عملی این روش درخواست باران از خداوند بیشتر اوقات خداوند دعای آنها را استجابت می نمود حتی اگر باران کمی نازل می شد.
گاهی اوقات این روش در طول فصول بارندگی چندین بار اجرا می شده است یا اینکه خداوند رحمت باران خودش را نازل می نمود و یا اینکه ابری می آمد و رعد و برقی هم می شد اما از باریدن خبری نبود.
مردم روستا ها اعتقاد داشتند بیشتر اوقات که در زمان مهلت خواسته شده باران نازل می شد، این باران بخاطر رحم خدا، لرزش سرما از آب سرد، بخشش نان، آب و خرما، حیوانات، ضربه های کتک خوردن، مهلت خواستن، توجه و تقبل دعای شخص مهلت خواسته و… می باشد.