لطفا کمی منتظر بمانید ...

×
Generic selectors
Exact matches only
جستجو در عنوان
جستجو در محتوا
جستجو در پست ها
جستجو در صفحات

سر تیتر خبرها

صفحه اصلی › › تیغ تیز تبعیض بر گلوی نظام سلامت

آذر ۸, ۱۴۰۳ | ۶:۵۲ ب.ظ

2788

173

1 دیدگاه

یادداشتی تحلیلی در موضوع خشونت مردم با جامعه پزشکی و درمان

تیغ تیز تبعیض بر گلوی نظام سلامت

داریوش محبی – مدیر مسئول

رخداد چنین رفتارهای حرمت شکنانه ای را تأیید نمی کنیم اما نظام سلامت هم باید پاسخگوی رفتار و عملکردش باشد و فراموش نکند که جان انسانها شریف و گرانبهاست خواه پزشک باشد یا فردی بیسواد و ساده و حتی دیوانه و شغل و جایگاه سبب تمایز و برتری نیست.

هفته ای خونبار بر نظام سلامت گذشت و شاهد خشونت هایی علیه جامعه سلامت کشور بودیم. از قتل دکتر داوودی در یاسوج تا ضرب و شتم پرستاران در بیمارستان کازرون و مجروحیت کارشناس اورژانس در خراسان شمالی را نباید ساده انگارانه گذشت. این خشونت ورزی ها برونداد انباشت نارضایتی ها، بی عدالتی ها، عدم پاسخگویی ها، درک نکردن ها و توجیه نکردن همراهان بیماران است که باید جامعه شناسان و روان شناسان مستقل فارغ از نگاه حرمت شکنانه و به دور از تقدس گرایی به جامعه پزشکی به واکاوی چرایی این رخدادها بپردازند و از تکرار آن جلوگیری گردد.

نظام سلامت در کشور ما بسان دیگر امور، در حال فاصله گیری از ماهیت و کارکرد ذاتی خود و چیرگی تجارت پیشگی بر طبابت است. نظام سلامت در ایران همواره در همه عرصه ها با ایثارگری و جانبازی و عشق به همنوعان، ناجی و در کنار مردم بوده اند و هنوز هم علیرغم همه مشکلات و نارسایی ها و کمبودها اما عاشقانه و متعهدانه در حال خدمتگذاری اند ولی در عین حال بخشی حداقلی از همین جامعه شرافتمند و خدمتگزار برخلاف سوگندنامه و تعهدشان رویکرد تجاری پیش گرفته اند و سبب نارضایتی و بدبینی جامعه به نظام سلامت شده اند و دریغا که در بزنگاه رخدادهایی مانند هفته ای که گذشت همچون دیگر رخدادها شاهد غلیان هیجاناتیم و همه به محکوم کردن این حوادث پرداخته اما کسی انگشت اشاره ای به ساختار بیمار نظام سلامت ندارد. ساختاری که باید شفابخش و درمانگر بیماران باشد امروز بیمارتر از بیمارانش می باشد.

محکوم کردن این حوادث و کیفر دادن قاتل و ضاربین حوادث چندان دشوار و صعب نیست اما آیا کیفر و مجازات این افراد پایانی بر چنین حوادثی خواهد بود؟ آیا از تکرار آنها جلوگیری خواهد کرد؟ این حوادث در چند روز و در جغرافیای متفاوت با فرهنگ های زیستی گوناگون نشان از عمق فاجعه و آتش زیر خاکستر نظام سلامت است که امروز باید آسیب شناسی و درمان گردد تا مراکز درمانی همچنان آرامشگاه و درمانگاه باشند نه خشونتگاه! و مبادا این تابوشکنی سبب فراگیری و گسترش آن و تبدیل به واکنشی اعتراضی اجتماعی شود که سنگ روی سنگ بند نمی شود.

رخداد چنین رفتارهای حرمت شکنانه ای را تأیید نمی کنیم اما نظام سلامت هم باید پاسخگوی رفتار و عملکردش باشد و فراموش نکند که جان انسانها شریف و گرانبهاست خواه پزشک باشد یا فردی بیسواد و ساده و حتی دیوانه و شغل و جایگاه سبب تمایز و برتری نیست.

همه ما گرفتار درد و بیماری خود و نزدیکان و… هستیم و مشتریان دائمی نظام ناسالمِ سلامتیم و علیرغم دیدن فداکاری ها، عشق ورزی ها، مهرگستری ها و از خودگذشتگی های نظام سلامت اما جلوه های نازیبا و مذموم آن را هم بسیار دیده ایم.

رفتارهای پرخاشگرانه و غضب آلود قاطبه منشی های پزشکان، برخی پرستاران تندخو و عصبانی، پزشکان خودخواه و تاجر پیشه، زد و بندهای پزشکان با داروخانه ها و آزمایشگاهها و مراکز مختلف خصوصی و شایبه گرفتن حق السهم معرفی بیمار، سوء مدیریت و بی نظمی در اغلب مراکز درمانی دولتی، عدم توجیه و راهنمایی کردن همراهان بیمار، حجم انبوه تخلفات و قصور و تقصیرات در نظام سلامت و سیر فرسایشی و نافرجام شکایات، پزشکی که برای عمل جراحی تا ۲٠٠ میلیون دستمزد می گیرد و هر اتفاقی هم رخ دهد پاسخگو نیست چون رضایت نامه پیش از عمل گرفته، وقتی در مراکز درمانی دولتی برای انجام آزمایش و تهیه دارو و… باید از خارج بیمارستان اقدام کرد، وقتی که مراکز درمانی در استان خودت نباشد و آواره استانهای همسایه و روز و شبت را در چادر و پیاده رو و بلوار جلو بیمارستان سپری کنی و… که بخشی سهم ناکارآمدی متولیان امر و بخشی سهم بی تعهدی بخش حداقلی جامعه پزشکی و پرستاری و… است و روز به روز شاهد غلبه نگاه سوداگری و تاجر پیشگی بر طبابت و درمانگری باشیم به یقین شاهد فزونی و تکرار چنین رخدادهای نابهنجار و زشتی خواهیم بود. بیمار و همراهش همه تبعیض ها، نارسایی ها و بی مهری ها را با جان پذیرا می شود اگر مهر طبیبانه و عشق پرستارانه ببیند و گر نبینند چه بسا طغیان کنند. البته نباید از مشکلات و گرفتاری ها و کمبودها از حقوق و مزایا تا تجهیزات مورد نیاز این قشر زحمتکش و فداکار هم غافل شویم که این هم از علل رفتارهای خارج از شئون برخی از جامعه شریف پرستاری و کادر درمان است.

مراجعین به مراکز درمانی یا بیمارند و یا همراه بیمار که همراه بیمار به مراتب بیش از بیمار گرفتار درد و رنج، استرس و فشارهای روانی است و اینجا به پناه و برای درمان و آرامش آمده نه برای حرمان و افزودن آلامش!

همراه بیمار با انبوهی از دردها، نگرانی و هراس ها اما امیدوارانه آمده که بیمارش درمان شود و شرایطی بسیار شکننده با آستانه تحمل فروکاسته و با سطوح سوادی بسیار متفاوت و از اقشار گوناگون اجتماعی و… هستند و در مقابل نظام سلامتی که از نظر سواد، جایگاه اجتماعی و… بسیار متفاوت و انتظارات از ایشان فراتر است و باید روانشناسانه به آرامش همراه بیمار بکوشند که متأسفانه امروز نظام سلامت گرفتار کژکارکردی گشته و زحمات و ایثارگری های انسانهای پاک سرشت و متعهد و فداکار نظام سلامت فدای همین بخش حداقلی سوداگر سلامت شده و شاهد چنین رخدادهای دردناک و دلخراشی هستیم.

افزون بر همه این موارد تبعیض در برخورد با بیماران عادی و مسئولان یا وابستگانشان هم مزید بر علت است. در همین هفته حادثه بار، شاهد حادثه ای سطحی برای وزیر صمت بودیم که صدا و سیما از بسیج همه مسئولان دولتی از وزیر بهداشت تا مسئولان ارشد استانی و بیمارستانی و… گزارش می دهد اما برای بیماران عادی، پزشک شیفت باید ساعتها طول بکشد تا بر سر بیمار برسد و یا زمانی برسد که برای درمان دیر است.

نگارنده نه در پی تطهیر قاتل و ضاربین حوادث جامعه سلامت است و نه مجاهدت ها و ایثارگری های نظام سلامت را نادیده می انگارد بلکه خواهان آسیب شناسی و طرح پرسش هایی برای پایان دادن به این ماجراست و نه پاک کردن صورت مسأله! چرا که پرداختن به معلول و نادیده انگاری علل نه تنها گره گشا نیست که گره ها بر گره موجود زدن است. آنچه امروز دل یک ایران را به درد آورده، چاره نمی شود مگر اینکه نظام سلامت کشور هم بپذیرد که همکارانی دارند که از علل اصلی پدیداری چنین فاجعه ای هستند و سوزنی هم بر خود زنند و پیکره بیمار ساختار نظام سلامت را چکاپ کرده و با تشخیص درد به درمان زودهنگام بپردازند تا مبادا توده و کیست موجود، بدخیم و سرطانی شود و سراسر کالبد نظام سلامت را در بر گیرد که در آن صورت نه تیغ جراح و نه پرتودرمانی و… را یارای شفابخشی و نجات نیست.

در پایان نگارش این نوشتار خبری تلخ منتشر شد: «امتناع اورژانس یاسوج از خدمت رسانی به دانشجوی بد حال؛ انتقال دانشجوی نیمه بیهوش با پتو»

آفتاب آمد دلیل آفتاب! خبر بالا، تیتر روزنامه شرق است که حکایت از عدم پذیرش و انتقال دانشجوی بدحال و نیمه بیهوش توسط اورژانس است که هم خوابگاهی هایش و مسئول خوابگاه، او را با پتو به طبقه پایین خوابگاه منتقل و با اسنپ به مرکز درمانی می برند!

پرسش: خانواده این دانشجو باید چه واکنشی داشته باشند؟ از این دست رفتارها به وفور رخ می دهد و اگر از شهروندی که حقش ضایع و جان عزیزی را از دست داده واکنشی و برخوردی خشن صورت گیرد، مظلوم نمایی و سیاه نمایی کرده و وامصیبتا سر می دهند!! چرا با چنین ناقضان حقوق شهروندی برخورد قانونی، قاطع، صریح و سریع صورت نمی گیرد و کسی این کنش های تعهدگریزانه را محکوم و نکوهش نمی کند؟! اینهاست که شهروند به ستوه آمده از تبعیض نظام سلامت را به خشونت وا می دارد و باید از رویه شدن چنین بدعت هایی به شدت جلوگیری کرد.

انتهای پیام/